مدیریت ایرانی پول و بانک
قسمت اول
قسمت دوم
قسمت سوم |
چیکده درس گفتار
متن درس گفتاردر مباحث قبلی پیرامون علت پایداری مشکلات مهم جامعه و جوامع، بحث کردیم و به علت ها رسیدیم. دو علت را برشمردیم که چرخه مدیران بود و نحوه استفاده از ثروت طبیعی. امروز می خواهیم عوامل دیگری را مورد بررسی قرار دهیم. پول، ریشه سوم پایداری مشکلات اقتصادی و اجتماعییکی از مهم ترین عوامل پایداری مشکلات اقتصادی و اجتماعی، پول و بانک است. چیستی پولپول چیست؟ وقتی جوامع گسترش پیدا کرد، برای مبادله کالا، یک حلقه واسطی نیاز شد و به طور طبیعی پول اختراع شد. پول آمد که واسطه مبادله کالا باشد و مبادله کالا را آسان کند. البته ارزش را حفظ و ذخیره هم بکند که این ها بعدا به آن اضافه شد. پول، هزاران سال واسطه مبادله کالا بود. این جریانی بود که در طول تاریخ ادامه داشت. تغییر ماهیت پول در دوره مدرن (تولد پول اعتباری)حدود ۴۰۰ سال قبل، ماهیت این پول تغییر کرد یعنی عده ای آمدند با ترتیباتی که تنظیم کردند، با توافقاتی که با کلیسای زمان خودشان انجام دادند، پول کاغذی را بجای پول واقعی منتشر کردند. فیزیک پول واقعی، به اندازه کالای معادلش ارزش داشت یعنی اگر جنس همان پول را به بازار می بردند، اگر طلا بود، مس بود، نیکل بود یا نقره بود، جنس آن به همان اندازه ارزش داشت اما از یک تاریخی، یادداشت های بانکی (Bank Notes) یا همان اسکناس، معادل آن ارزش شد. اعتبار پول اعتباری در اختیار بانک یا دولت است نه ارزش خود کالا-پولبه این پول، پول اعتباری می گویند. چرا به آن پول اعتباری می گویند؟ چون پولی است که آن بانک یا دولتی که پشت آن بانک هست، به آن اعتبار می دهد. می گوید این کاغذ هزار تومان است، روی همان کاغذ می نویسد ۱۰ هزار تومان، همان را می تواند بنویسد ۱۰۰ هزار تومان. در واقع دولت یا بانک است که می گوید آن پول چقدر ارزش دارد و ارزش آن، در جنس و ذات خودش نیست بلکه یک مرجع دیگری به آن اعتبار می دهد و می گوید این مقدار می ارزد. این وسیله مبادله می شود. مردم می روند کالا، کار یا جنسی را تحویل می دهند یا سکه و طلا و نقره می دهند و از این کاغذها می گیرند و این کاغذها را بهعنوان ابزار مبادله در بازار استفاده می کنند که تا امروز هم ادامه دارد. پایه اش این بوده که مردم سکه ها، طلاها و یا کالاهایشان را به یک صرافی یا به یک جایی که بعدا نامش بانک شد می دادند و در ازای آن از این کاغذها می گرفتند و با این کاغذها در بازار مبادله می کردند که این کار را راحت کرد و لازم نبود حجم زیادی از طلا یا نقره را مردم با خودشان جابجا کنند. یک اسکناس می آمد که ممکن بود به اندازه ۵۰ یا ۱۰۰ گرم طلا یا ۱۰۰ عدد سکه طلا رویش اعتبار باشد و با آن بتواند مبادله کند. بعدها دولت ها این را در اختیار گرفتند و برای کسری بودجه شان، برای بودجه های خودشان و برای تامین منابع مالی هزینه های گوناگون، از این استفاده کردند. چاپ بدون پشتوانه پول اعتباری، برداشتن از جیب همه جامعه استامروز پولی که ما در اختیار داریم، پول اعتباری است. یک مرجعی به آن اعتبار می دهد و آن مرجع می تواند با روش های گوناگون ارزشش را بالا ببرد یا پایین بیاورد. می تواند پایه پولی را بالا ببرد یعنی اسکناس چاپ و وارد بازار کند و در اختیار مردم قرار بدهد. این چاپ اسکناس، در واقع برداشتن از جیب همه است. قبلا که سکه بود، کسی نمی توانست سکه خلق کند مگر اینکه طلا بیاورد و تبدیل به سکه کند و اگر می خواست آن طلا را تهیه بکند باید معادل آن، کالا یا پول دیگری را می داد. اما اسکناس این گونه نیست، ارزان است. مثلا ۵۰ تومان خرج می کنید و یک اسکناس ۵۰ هزار تومانی یا ۱۰۰ هزار تومانی چاپ می کنید. در واقع اگر به بازار ببرید، جسم آن اسکناس را ۵۰ تومان هم نمی خرند چون به درد هیچ کاری نمی خورد. یک کاغذی است که روی آن چاپ شده و به درد هیچ کاری نمی خورد و کسی آن مقدار کاغذ لازم داشته باشد در وزن کمتری می تواند تهیه کند. جبران کسری بودجه دولت ها با چاپ پول اعتباریاین یک خطی است که در دنیا وجود دارد و همه دولت ها در دنیا کسری بودجه هایشان را با آن تامین می کنند یعنی بانک مرکزی شان یا خزانه داری آمریکا حساب ها را شارژ می کند یا اسکناس چاپ می کند، پخش می کند، از جیب همه برمی دارد و دولت آمریکا چون پولش جهانی است، از جیب همه ملت ها برمی دارد و آنجایی که خودش می خواهد خرج میکند. همزادی بانک امروزی و اسکناساز زمانی که اسکناس آمد، همزمان بانک هم آمد. یعنی بانک و اسکناس همزاد هستند و با هم بوجود آمدند. بانک چه کار می کند؟ بانک به اسکناس اعتبار می دهد. اسکناس های مردم را می گیرد، جمع می کند، به آنها پس می دهد، برایشان نگهداری میکند یا به جایی که مردم می خواهند منتقل می کند. بانک و مکانیسم خلق پولبانک علاوه بر این موارد، اسکناسها و حسابهای مردم را به نام سپرده جمع میکند و از این یک استفاده ثانوی میکند. چه استفادهای میکند؟ پولهای مردم را وام میدهد. فرض کنید از همه مردم ایران پولها را جمع میکند و یک عددی میشود، از این پول، بلکه وام میدهد. در واقع یک توان جدیدی بوجود آمد. همان پول را نمیدهد، وام میدهد. وقتی وام داد، مردم آن پول را چه میکنند؟ دوباره در حساب جدیدی میگذارند. در واقع پول در حسابهای بانکی میچرخد اما دوباره که پول را گذاشتند، دوباره وام میدهد، دوباره پول جمع میشود و دوباره وام میدهد. یعنی از یک پول میتواند ۹-۸ بار و نزدیک ۱۰ بار وام بدهد. در واقع یک پول هست ولی ۱۰ بار از آن استفاده میشود که حالا اشکالاتش را عرض خواهم کرد. یعنی یک توان جدیدی بوجود آمد. بانکها پولها را جمع میکنند، این پولی که در بانکها جمع شده، میتواند از همان پول، ۱۰ بار استفاده شود. در پول قبلی که سکه بود، از یک پول، همزمان ۱۰ بار استفاده نمی شد، وقتی ما سکه را به یک فرد می دادیم، باید با همان کالا می خرید ولی در اینجا بدون اینکه هیچ کالایی خریداری شود، بدون آنکه در اقتصاد اتفاقی بیفتد یا یک حرکت اقتصادی انجام شود، تولیدی شود، خدماتی داده شود، قبل از همه این کارها میتواند ۱۰ برابر شود. یعنی ۱۰ برابر قدرت خرید درست کند، یعنی ۱۰ برابر پول خلق کند و در اختیار کسانی که تشخیص میدهد، قرار بدهد. مشکلات ناشی از شیوه بانک داری کنونیمیخواهیم ارزیابی کنیم که این شیوه بانک داری چه مشکلاتی را بوجود میآورد؟ بعد از جنگ جهانی دوم، کشورها به این نتیجه رسیدند که برای مبادلات جهانی، یک پول معیار لازم دارند، در واقع یک پول جهانی لازم است که بین کشورها معیار شود و مبادلات با آن انجام گیرد. تاریخچهی ایجاد روند مستمر کاهش ارزش پول در دنیاآن زمان آمریکا قدرت قاهر و غالب بود. (کسی که با طراحیهای قبلی که مورد بحث ما نیست، به عنوان فاتح اول جنگ و نجات بخش کشورهای درگیر جنگ بشمار میرفت.) دلار به طور طبیعی پول جهانروا شد. کشورها گفتند این دلار که دست شما است، بانکها ممکن است چاپ بکنند یا به حسابها اعتبار ببخشند یا حسابها را شارژ کنند، چگونه میشود کنترل کرد؟ این باعث تورم میشود. آمریکاییها متعهد شدند به ازای هر ۳۵ دلار جدیدی که میخواهند وارد بازار کنند یک اونس طلا ذخیره کنند. در واقع این چرخه باعث میشد که قدرت خرید مجموع دلار دنیا ثابت بماند و تأثیر منفی روی اقتصاد دنیا نداشته باشد یعنی نتوانند از جیب همه بردارند و آنجایی که خودشان میخواهند تخصیص بدهند یا شارژ کنند. سال ۱۹۷۰ تا ۱۹۷۳ دولت آمریکا آمد یک بحثی را با کمک دانشگاه هایش مطرح کرد که این بد است، مال دوران قدیم است که ما سکه یا طلا را بهعنوان پشتوانه پولی که میخواهیم چاپ کنیم، بگیریم. بیاییم تولید ملی آمریکا را بهعنوان پشتوانه بگذاریم. این را هم باز جا انداختند، کسی نمیتوانست در برابر قدرت قاهره آمریکا مقاومت کند. از آن روز تا الان طبق گزارش خودشان، خزانهداری آمریکا ۲۸ هزار میلیارد دلار بدون اینکه هیچ طلایی ذخیره کند، یا حساب ها را شارژ کرده یا اسکناس چاپ کرده و در دنیا منتشر کرده است. معنای این کاری که بانکها میکنند و این بانک انجام داده این است که ۲۸ هزار میلیارد دلار از جیب همه مردم دنیا برداشته و در اختیار مقامات آمریکا قرار داده است. نوع دولتها هم همین کار را کردهاند، آمدهاند اسکناس چاپ کردهاند یا حسابها را شارژ کردهاند و در اختیار دولتهایشان یا قدرت قاهره آن کشور یا آن محدوده جغرافیایی قرار دادهاند و جایی خرج کردهاند. در واقع از جیب همه برداشته میشود اما به عده خاصی تخصیص داده میشود. چاپ پول برای جبران کسری بودجه، ریشه اصلی تورم در ایران (خلق پول دولتها)یکی از مشکلات اصلی، تورم بود. تورم پایدار هم در سطح جهان و هم در داخل ایران. ریشه اصلی تورم، همین خلق پولی است که بانکها میکنند. در واقع اقتصاد در کشوری مثل ما، دولتی است یعنی همه چیز در دست دولت است. نفت هم دست دولت است. وقتی اقتصاد در دست دولت باشد و اداره امور کشور در دست دولت باشد، یعنی دولت بزرگ است و خرجش بالا است. در بسیاری از سالها وقتی درآمد نفت یا سایر درآمدهای مالیاتی، نمیتواند هزینههای دولت را پوشش بدهد، دولت سراغ بانک مرکزی میرود و از آنجا حسابهایش را شارژ میکند. در واقع از جیب همه برمیدارد و خرج میکند. این مکانیزم یعنی ایجاد قدرت خرید مصنوعی و غیر واقعی در جامعه. این یک تورم درست میکند، یعنی بیش از کالای موجود، ما داریم قدرت خرید درست میکنیم و این میشود تورم. نقش تورم در سه جریان سرمایهای مولد فقر و فلاکت در جهانتورم، یکی از راههای آن سه جریانی است که در سرمایه بحث کردم یعنی ثروت را از جیب کم برخوردار به جیب برخوردار میآورد، از مناطق محروم به مناطق برخوردار میآورد و از فعالیتهای تولیدی پایدار به فعالیتهای زودگذر و ناپایدار میآورد. اصلاً تمام تعادلات اقتصادی را به هم میزند، امکان برنامهریزیهای پایدار اقتصادی را از بین میبرد. شما هر چقدر سرمایهگذاری کنید، مشکل بیکاریتان حل نمیشود. فاصله طبقاتی دائماً دارد زیاد میشود، چرا؟ چون دارد خلق پول میشود بدون اینکه هیچ پشتوانهای داشته باشد. دائماً دارد از جیب همه برداشته میشود، در واقع دارد فقیر تولید میشود، فقر تولید میشود اما از این طرف یک بخش کمی از آن پولی که خلق شده، برای رفع فقر برمیگردد. یعنی همیشه بین فقری که ایجاد میشود با سرمایهگذاری که برای رفع فقر میشود، فاصله وجود دارد. خلق پول بانکها از طریق وامدهی و شیب دهی اقتصاد به سمت فعالیتهای نامولد و ناپایدارعلاوه بر این، بانکها یک خلق پول دیگری نیز انجام میدهند که آن خیلی وحشتناک است. بانکها پولهای همه را جمع میکند و به ازای آن، وام میدهند. این وامی که میدهند از کجا میآید؟ آیا همان پول مردم را وام میدهند؟ مثلاً یک بانکی ۱۰۰ هزار تومان از ۱۰۰ نفر جمع کرده و بعد ۸۰ هزار تومان وام میدهد. آیا از آن کسانی که پولهایشان را جمع کرده، ۸۰ درصد، حسابشان را کاهش میدهد؟ یا اینکه پول آنها در حسابشان هست و هر زمانی که بخواهند میتوانند آن پول را بگیرند؟ یعنی قدرت خریدشان سرجایش است؟ ببینید؛ وقتی ما پول را به بانک میسپاریم، چون هر زمان میتوانیم آن را نقد کنیم پس قدرت خرید ما -که اصطلاحاً به آن نقدینگی میگویند- ما هر لحظه میتوانیم به بانک برویم، چک بکشیم یا دفترچه خود را نشان بدهیم و بگوییم پول ما را بده. آیا وامهایی که بانکها می دهند در واقع از پول مردم برمیدارند و میدهند یا به اعتبار پول مردم وام میدهند؟ مشخص است؛ به اعتبار پول مردم وام میدهند. فرض کنیم مردم ۱۰۰ هزار تومان پول در کل بانکها گذاشتهاند و بانکها ۸۰ هزار تومان یا بیش از ۱۰۰ هزار تومان وام میدهند. در واقع این وامی که میدهند دارد به قدرت خرید جامعه اضافه میشود. قبلاً مردم ۱۰۰ هزارتومان قدرت خرید داشتند، حالا ۸۰ هزار تومان به آن اضافه میشود، بدون آنکه تولیدی اضافه شده باشد. این در واقع برداشتن از جیب همه است یعنی تورم عمومی. یک موقع هست که این ۸۰ هزار تومان یا ۱۰۰ هزار تومانی که میخواهند وام بدهند، به همه مساوی میدهند یا به اندازه سپرده هر کس، به حسابش میریزند باز این هم به آنها برمیگردد. از جیب همه برداشته شده دوباره به جیب همه برمیگردد. کسی که ۱۰۰ هزار تومان یا ۰۱۰۰ تومان پول داشته، حالا میشود ۱۸۰۰ تومان. اگر تورمی درست شود با این پوشش داده میشود. اما واقعیت این است که این پول بعداً تبعیضی توزیع میشود یعنی بانکها همه پولها را جمع میکنند و به ازای آن پول، یک خلق پول میکنند و یک اعتباری درست میکنند و به یک عدهای خاص میدهند. این عده خاصی که این پول را دریافت میکنند، فاصلهشان با بقیه زیاد میشود. تورم آن میماند برای بقیه، بهرهمندیاش برای کسانی میماند که وام گرفتهاند. وقتی چنین اعتباری داده میشود بدون آنکه کاری درست انجام شده باشد، آثارش در اقتصاد چیست؟ بطور طبیعی میرود سراغ کارهای ناپایدار، فاصله طبقاتی ایجاد میشود، تبعیض ایجاد میشود و تورم درست میشود. ذات ربوی بانکهاذات بانک ها ربوی است، چرا؟ یک زمانی هست که یک فردی با فرد دیگری قرار میگذارند که کار از یک نفر، سرمایه از نفر دیگر. تفاهم میکنند که یکدرصدی از سود یا زیان به سرمایهگذار و به کسی که کارآفرین است یا کسی که فنی را بلد است و میخواهد کاری انجام بدهد، برگردد. این قرارداد بین دو نفر است، یک پولی را این آقا آورده است، یک کاری هم طرف دیگر انجام میدهد. این را کنار هم گذاشتند، اگر سود کرد هر دو سود میبرند، اگر ضرر کرد، هر دو ضرر میکنند. یعنی در سود و زیان شریک هستند، یا همان مضاربه معروف. عدم امکان شراکت بانکها در سود و زیان فعالیتهای اقتصادیاما آیا بانکها در معاملاتی که انجام میدهند میتوانند در سود و زیان، در هر دو شریک باشند؟ اصلاً امکان ندارد. در بانک ۵۰ میلیون نفر سپردهگذار وجود دارد. بانک میخواهد به ۵ میلیون نفر وام بدهد، این پولها را یکجا میریزد و مشاع میکند. بانک نمیتواند نفربهنفر رابطه برقرار کند و بگوید مثلاً پول آقای الف را به آقای ب دادهام و این آقای الف اینقدر در سود و زیان این فرد شریک است. چنین چیزی امکان ندارد. پس بانک چه کار میکند؟ بانک خودش را از ضرر کنار میکشد، از این طرف تشویق میکند و پولها را با سود ثابت جمع میکند و میگوید من سود میدهم تا مردم تشویق شوند و بیایند پولشان را در بانک بگذارند. از طرف دیگر وام میدهد باز هم با سود ثابت چون اگر در ضرر شریک بشود، نمیتواند سود ثابت بدهد. بانکها چارهای ندارند که سود ثابت بدهند و سود ثابت بگیرند و این عین ربا است. این همان کلاهی است که صرافان صهیونیست روی سر کلیسای مسیحی گذاشتند و بانک را تأسیس کردند. در واقع پولها را مشاع کردند و فقط در سود شریک شدند. بانک به محض آنکه در ضرر شریک شود دیگر بانک نیست چون این ضرر را چگونه میتواند بین بقیه توزیع کند؟ چون اگر یک بنگاه ضرر کند، نمیتواند آن را به همه تعمیم بدهد. یا درصدی از بنگاهها ضرر کنند و ضرر آنها را بیاورد روی همه سرشکن کند. خب ضرر را باید به کسانی بدهد که پولشان در این بنگاهها رفته است، چنین چیزی هم در بانک امکان ندارد چون پول مشاع است. یعنی یک بشکهای درست شده است که پولها را درون آن میریزند و از آن برمیدارند و میدهند. معلوم نیست سهم تک تک سپردهگذاران در این وامی که به یک فرد میدهند چقدر است. برای ما قابل محاسبه نیست. حجم آنقدر بالاست که قابل محاسبه نیست. ربا با اقتصاد و جامعه چه میکند ؟ربا پدر اقتصاد را در میآورد. چرا ربا بد است؟ چون فاصله طبقاتی درست میکند. پول را از جیب مردم به جیب یک عده منتقل میکند بدون اینکه آنها نقشی داشته باشند. یعنی چون مردم پولشان را در خانه نمیتوانند نگهدارند باید تحویل بانک بدهند و بانک از این پول استفاده میکند، بدون اراده مردم، یعنی مردم خلع اراده میشوند. شما پولتان را که در بانک میگذارید، دیگر خلع اراده هستید. یک وکالت از شما میگیرند، سی چهل ماده امضا میکنید، کاملاً خلع میشوید و پول را دست بانک میسپارید و بانک آن پول را میچرخاند. این یک خسارت بزرگی است که از بانک وارد میشود و فاصله طبقاتی ایجاد میکند و آن خلق پول، تورم ایجاد میکند و آن تورم را باز یکسان توزیع نمیکند بلکه تبعیضی توزیع میکند، منابع را تبعیضی توزیع میکند. اعتقاد برخی اقتصاددانان به اینکه خلق پول بانکی موتور توسعه اقتصاد استالبته عدهای معتقد هستند که این خلق پول بانکها موتور توسعه اقتصاد است. بله! ممکن است برای بعضی از کشورها اینگونه باشد. آن کسانی که در حلقه سلطه جهانی هستند، برای آنها خوب است چون از بانکهای جهانی وامهای خیلی بزرگ میگیرند و دائماً آن را تمدید میکنند اما بقیه ملتها نمیتوانند از این وامها بگیرند. الان به یک فهرست بدهی خارجی کشورها نگاه کنیم و ببینیم کدام کشورها بیشترین بدهیها را دارند. ژاپن ۱۲ هزار میلیارد دلار بدهی خارجی دارد، چون از بانکها وام گرفته است. چگونه دادهاند؟ با خلق پول. خلق پول یعنی چی؟ یعنی از جیب کل ملتهای دنیا برداشتهاند و به یک کشور دادهاند. آمریکا تقریباً همین میزان بدهی را دارد. تمام بلوک سرمایه داری، در واقع آن قدرت اصلی اقتصادیشان منبعث از خلق پول بانکها است و خلق پول، یک دزدی بزرگ است. یعنی از جیب همه ملتها برمیدارند و به یک عده خاص میدهند. اینیک فقر جهانی است و هیچکس نمیداند چرا این فقر وجود دارد!؟ چرا کشورها دائماً تورم دارند!؟ بخش عمدهای از آن به خاطر نظام بانکی و خلق پولی است که در دنیا و در کشورها انجام میشود. پیوستگی نظام بانکی در شبکهای جهانینظام بانکی در دنیا به هم پیوسته است. هیچ بانکی، بدون حضور در یک شبکه جهانی نمیتواند ادامه حیات بدهد. الان تمام مبادلات، روی بانک انجام میشود. در کشور خودمان اقتصاد بانک محور است. همه کارها با بانک انجام میگیرد و بانک هم دارد همین کارها را انجام میدهد. نمیخواهم بگویم هیچ منفعتی ندارد چون اگر منفعتی نداشت باقی نمیماند. بله منفعت دارد چون یک عده میگیرند و میروند کارخانه میزنند یا مزرعه درست میکنند اما تورم ایجاد میشود، فاصله طبقاتی ایجاد میشود، تبعیض درست میشود و کل اقتصاد به سمت ناپایداری میرود. یعنی ربا نهایتاً اقتصاد را متلاشی میکند. حالا آثار فرهنگی و سیاسی آن را من بحث نمیکنم فقط یک جمله میگویم. وقتی ربا میآید، یعنی یک قدرت خریدی خلق میشود بدون آنکه کاری پشت آن باشد «که اصل ربا این جاست» و نظامات سیاسی را تغییر میدهد. ربا ارزشهای اصیل انسانی را بلا موضوع میکندوقتی اصل پول و ثروت در دست یک عده خاص است، مفاهیمی چون آزادی، کرامت انسانی و عدالت جایی پیدا نمیکنند چون پول دست یک عدهای است که حزب و رسانه درست میکنند و حکومت تعیین میکنند. جایی برای تعیین سرنوشت و اعمال اراده انسانها باقی نمیماند، جایی برای آزادی باقی نمیماند، وقتی اکثریت در دنیا فقیر و یک عده قلیلی پولدار هستند، آزادی میشود برای آن پولدارها. من نمیخواهم بگویم پول داشتن بد است، خیلی هم خوب است، همه پولدار باشند البته نه به زور. ما علت تبعیضها و علت تحمیلی فاصله طبقاتی را برداریم، حالا اگر کسی خواست تنبلی کند، خودش ضرر میکند. تبعیض و فاصله طبقاتی و فقر و بیکاری و تورم، مشکلاتی است که به جامعه تحمیل شده استاما الان این تبعیض و فاصله طبقاتی و فقر و بیکاری و تورم، به جامعه تحمیل شده است. افرادی هستند که سه شیفت دارند کار میکنند ولی فقیر هستند. دیگر چکار باید بکنند؟ و افرادی هم هستند که اصلاً کار نمیکنند و نمیتوانند پولهایشان را پارو کنند چون از همین ساختارها و نظامات دارند استفاده میکنند. یعنی تجمیع پول! از همه برمیداری و تبعیضی توزیع میشود. ربا نظام سیاسی واقعی را تغییر میدهددر واقع به یک عده قدرت داده میشود و آن بلافاصله تبدیل به قدرت سیاسی میشود و بلافاصله برای اکثریت جامعه، تبدیل به محدودیتهای اجتماعی میشود و اگر کمی جلوتر بروند، نظام سیاسی تعیین میکنند. منظورم از نظام سیاسی نامش نیست، رفتارش را میگویم. وقتی در یک نظام سیاسی، اکثریت نتوانند حرف بزنند یا اعمال اراده کنند، این یک نظام سیاسی است. ما راجع به ماهیت و هویتش داریم بحث میکنیم، راجع به کارکردهای نظام سیاسی بحث میکنیم نه راجع به اسم که عوض بشود یا نشود، آدمهایش بروند یا بیایند، این که اصلا مهم نیست. یک نظام سیاسی باید آزادی مردم را تأمین کند، عدالت را تأمین کند، از حقوق مردم دفاع کند، فرصت اعمال اراده و تعیین سرنوشت به آحاد مردم بدهد. وقتی اینها گرفته شد، اسم که مهم نیست. میخواهد نامش نظام جمهوری آمریکا باشد، نظام جمهوری اسلامی پاکستان باشد، موریتانی باشد، ایران باشد یا نظام پادشاهی انگلستان باشد. تفاوتی نمیکند ما با اسم کاری نداریم، با کارکردها کار داریم. چه باید کرد؟حالا این وضعیت پول و وضع این نظام بانکی! است، حال سؤال مهم اینست که «چه باید کرد؟» به نظرم پاسخ روشن است. این پول اعتباری نمیتواند ادامه پیدا کند. یک مزایایی داشته است اما معایب آن بیشتر است. معایب آن در جیب اکثریت مطلق است و مزایای آن در جیب یک اقلیت مطلق است. پول باید واقعی شود و ممکن است که پول واقعی شود. یعنی اختیار خلق پول یا استفاده چند باره از یک پول بدون اینکه کاری روی آن انجام شود یا صرف کار و خدماتی شود، این را باید برداشت. آن دستگاه یا خط تولیدی که دارد این پروسه را تأمین و پشتیبانی میکند، بانکها هستند اعم از بانک مرکزی و بانکهای تجاری و غیره. کارکرد دیگر بانکها در تخریب اقتصاد؛ ورود بانکها در اقتصاد با منابع تجمیع شده، رقابت ناپذیربانک ها یک کار دیگر هم انجام میدهند که این هم وحشتناک تر از قبلی است. بانکها پول متمرکز دارند و باید سود متمرکز بدهند. میروند و وارد فعالیتهای اقتصادی میشوند. ملک و کالا میخرند، کارخانه میخرند. وقتی یک پول متمرکز وارد بازار میشود، رقیبی ندارد و تعیینکننده میشود. در واقع فرصت رشد را از آحاد مردم میگیرد و او تعیین میکند چه کالایی، چه قیمتی داشته باشد و خود این به افزایش قیمتها کمک میکند و بعد چه منابع عظیمی را راکد میکند. بنگاههای بزرگ اقتصادی که ۳۰۰ هزار میلیارد تومان در سال میتوانند وام بدهند، وقتی ۲۰۰ هزار تای آن را به زیرمجموعه خودش بدهد، چه کسی با این میتواند رقابت کند؟ جایی برای دیگران نمیماند. یعنی هر چقدر این نهادها بزرگتر میشوند در واقع جای دیگران دارد تنگ میشود، فرصتهای عموم مردم دارد گرفته میشود مثلاً در کشور خود ما بخش مهمی از سپردههای مردم را تبدیل به کالا و داراییهای ثابت کردهاند و رفتهاند سهام و ملک و ساختمان خریدهاند. کارکرد مخرب دیگر بانک در اقتصاد ؛ فعالیتهای مالک مآبانه بانکهاکارکرد وحشتناک دیگری که بانکها دارند، آن است که بانک سود ثابت میدهد و سود ثابت هم میگیرد. مردمی که میخواهند فعالیت اقتصادی بکنند باید بیایند از بانک وام بگیرند و فعالیت اقتصادی کنند چون با عموم مردم ارتباطی ندارند، بانک اینجا واسطه شده است نه واسطهای که ارتباط بین دو نفر را برقرار کند، واسطهای که منابع را در اختیار خودش گرفته و خودش بهعنوان مالک منابع و صاحب منابع وارد گفتگو با فعالان اقتصادی میشود. بانک ها ارزش پول را مدام پایین میآورندبانک منابع را در اختیار یک نفر میگذارد و از آنطرف باید سود ثابت بدهد تا منابع جذب شود. یک رقابتی هست در افزایش سود بانکی! بانکها در دادن سود بیشتر با هم رقابت دارند. فرض کنیم ۱۵ یا ۲۰ درصد سود بدهند تا منابع را جذب کنند. بانک پول را گرفته و باید ۱۵ درصد سود بدهد یعنی همان ابتدای کار، ۱۵ درصد هزینه آن بالا رفته است. این را میخواهد به یک فعال اقتصادی بدهد، خرج خود بانک هم هست. در بانک هم بالاخره یک عده سرمایه گذار هستند، کارمند دارد، پول برق و آب و ساختمان هم هست، خودشان میگویند ۴ درصد. با آن ۱۵ درصد، میشود ۱۹ درصد. یعنی این پول قبل از آنکه دست فعال اقتصادی برسد، ۱۹ درصد ارزشش پایین آمده است. یعنی فعال اقتصادی باید ۱۹ درصد روی آن بگذارد و پس بدهد. بانک هم یک سودی برای سهامدارانش میخواهد، این هم ۵ درصد، که در سال بیشتر از اینهاست. چیزی حدود ۲۳ تا ۲۴ درصد میشود. یک فردی که می خواهد ۱۰۰ تومان وام بگیرد، باید ۱۲۴ تومان به بانک برگرداند. این پول را می خواهد به بازار ببرد و فعالیت کند. ۱۰ درصد باید بیمه و مالیات بدهد، میشود ۳۴ درصد. ۱۰ درصد هم خودش سود میخواهد، میشود ۴۴ درصد. بانکها عامل زمینه ساز ایجاد اختلال های موسمی در اقتصادندببینید؛ یک پولی که بانک برای یک فعالیت اقتصادی میدهد، باید آن فعالیت، ۴۴ درصد سود بدهد تا آن وامگیرنده بتواند وام را برگرداند و بانک هم بتواند سود سپردهگذاران را بدهد. من سؤال میکنم؛ کدام فعالیت سالم اقتصادی میتواند ۴۴ درصد سود بدهد؟ البته ۶۵ درصد است، من عددها را پایینتر گرفتم که بعداً کسانی که طرفدار این سیستم بانکی هستند اعتراض نکنند. غیر از این است که باید تلاطمی در بازار درست شود یا جهشی در قیمتها اتفاق بیفتد تا آن سرمایهگذار بتواند ۴۴ درصد روی وام بگذارد و برگرداند؟ ما میخواهیم ریشه مشکلات را پیدا کنیم. باید جهشی در دلار، طلا یا مسکن ایجاد شود. بالاخره کسی که وام گرفته تا کارخانه تأسیس کند، ۶-۵ سال طول میکشد تا این کارخانه به ثمر برسد و بعد کدام کارخانه هست که ۴۴ درصد سود بدهد؟ نمیدهد. باید یک اتفاقی در بازار بیفتد. فرض کنید یک کارخانهای دارد میلگرد تولید میکند. برایش ۱۰۰ تومان درمیآید و در بازار ۱۲۰۰ تومان هست. درحالیکه او باید ۱۴۴۰ تومان بفروشد تا بتواند هزینههایش را بدهد. حتماً باید در بازار اتفاقی بیفتد، احتکاری صورت بگیرد، جهش قیمت دلار اتفاق بیفتد، بالاخره یک اتفاقی بیفتد تا او بتواند ۱۴۴۰ تومان بفروشد. یا نه! صوری تولید کند و پولش را ببرد در ملک یا در ارز یا پولش را ببرد در طلا یا یک تحریمی اتفاق بیفتد، یا کسری بودجهای دولت داشته باشد که یک جهشی در قیمتها اتفاق بیفتد و آن فرد بتواند جبران کند. مقایسه منافع و مضار ناشی از خلق پولاین خلق پولی که برخی از آن دفاع میکنند که یک سودهایی دارد که من هم قبول دارم، چه فجایعی را به بار میآورد و این تمرکز منابع در دست بانکها و حضور بانکها در فعالیتهای اقتصادی چه فجایعی را به بار میآورد و چقدر معادلات اقتصادی را به هم میزند، چه فاصله طبقاتی را درست میکند و چه تورم پایداری را برای کشورها ایجاد میکند. چقدر تلاش شده تورم کنترل شود؟ مگر میشود تورم کمتر از نرخ سود بانکی باشد؟ این خندهدار است. یک مرغ و تخممرغ هم درست کردهاند، میگوییم چرا نرخ بالا سود میگیرید و سود میدهید؟ میگویند تورم است! سراغ تورم میرویم و میبینیم علتش همان است. با حفظ وضع موجود سیستم بانکی، اقتصاد اصلاحناپذیر استتا زمانی که این سیستم بانکی هست، این خلق پول هست، آن توزیع تبعیضی منابع هست، آن سود ثابت هست، آن الزام فعالین اقتصادی به درآمد بالا و سود بالا هست که نمیتوانند در کارهای پایدار، آن سود را حاصل کنند و باید وارد بازار شوند، دلار بخرند و بفروشند، طلا بخرند و بفروشند، ملک بخرند و بفروشند. حالا یک عدهای میگویند به بازار میوه هم رسیده است که قابل بحث است. راهحل چیست ؟راهحل الف- واقعی شدن پولحالا راهحل چیست؟ پول باید پول واقعی بشود. برخی میگویند پول واقعی، مقدارش کم است. نمیتواند نیاز فعالین اقتصادی را تأمین کند. من میگویم چرا منابع دیگری داریم که میتواند کنارش قرار بگیرد. مگر در کشور معدن، زمین و جنگل نداریم؟ خب اینها هم ثروت هستند. اینها در کنار پول واقعی (مانند طلا، نقره و...) قرار بگیرند، ثروتی بیپایان است. خیلی بیشتر از آن پولی که دارند خلق میکنند و اتفاقاً آنجا میشود کنترل کرد که عادلانه بین مردم توزیع شود. دیگر تورم هم درست نمیشود بلکه ضد تورم است. راهحلهای مکانیسمی را بعداً خواهم گفت. راهحل ب- تبدیلشدن بانک به یک بنگاه واسطه واقعیبانکها باید از این وضعیت بیرون بیایند. بانکی که خلق پول کند یا پولها را جمع کند و تبعیضی توزیع کند، سود ثابت بدهد و سود ثابت بگیرد، معنا ندارد. بانک باید تبدیل به یک بنگاه واسطه شود. اگر کسی میخواهد کارخانهای بسازد، به بانک بگوید شما اطلاعیه بدهید هر کس که میخواهد مشارکت کند، بیاید و بعد مشخص باشد که چه کسانی و چقدر دارند مشارکت میکنند. آنها بروند با آن فعال اقتصادی بنشینند و بانک هم آن وسط مانند بنگاه معاملات ملکی، یک برگهای را امضاء کنند که معلوم شود این فرد، پولی را که در بانک گذاشته، برای این فعالیت اقتصادی است و دو طرف در سود و زیان شریک باشند. اگر در سود و زیان واقعی شریک باشند، آن پایه تورم از بین میرود. ممکن است یک فعالیت ۳۰ درصد سود بدهد و یک فعالیت ۵ درصد. البته نهادهای دیگری هم باید باشند که فعالین اقتصادی را ارزیابی و بیمه بکنند که اینها خود به خود بوجود میآیند. بانک ها مجرای سلطه جهانی هستنداما این ابرسرمایه داری به نام بانک باید کنار برود. بخش مهمی از سلطه جهانی، متکی به همین بانکهای جهانی است. من یک عدد به شما گفتم. ۲۸ هزار میلیارد دلار آمریکا خلق پول کرده است یعنی چاپ و اعتباربخشی کرده است. غیر از آن خلق پولی که بانکهایش روی سپردهها وام میدهند. ۲۸ هزار میلیارد دلار را بر ۷ میلیارد جمعیت جهان چقدر میشود؟ به هر نفر ۴ هزار دلار میرسد. یعنی از جیب هر نفر در دنیا، ۴ هزار دلار برداشتهاند. اگر میخواستند آن را بین مردم آمریکا که ۳۳۰ میلیون نفر هستند، توزیع کنند، به هر کدام حدود ۸۵ هزار دلار میرسید که این کار را هم نکردند. یعنی فقط رفته در جیب یک عده خاصی و ابرسرمایه داران درست شدهاند. یک عده در دنیا کشور پیشرفته و توسعهیافته شدهاند، با پول چه کسی؟ با پول بقیه مردم دنیا. از کدام کانال؟ از کانال بانک. وضع کنونی بانکها، ریسک فعالیت اقتصادی را بالا برده استمتاسفانه در کشورهایی مثل ما، هیچ فعال اقتصادی، هیچ پولی از خودش نمی آورد و لذا ریسک اقتصاد بالا رفته است، کل پول را از بانکها میگیرند. این یعنی چه؟ این اقتصاد چگونه میتواند دوام بیاورد؟ با این سیستم چگونه میتوانیم فاصله طبقاتی را برداریم؟ چگونه میتوانیم حقوق انسانها را تأمین کنیم، چگونه میتوانیم فقر را ریشهکن کنیم؟ هر چه جلوتر برویم، فقر توسعه پیدا میکند. اگر کسی بگوید نه! با این مسیر فقر کاهش پیدا میکند، یا اطلاع ندارد و یا دارد خلاف واقع به مردم میگوید. خود آمریکا بیش از ۱۲ هزار میلیارد دلار بدهی خارجی دارد. برای اینکه مقایسهای شود میگویم. کل بدهی خارجی ایران، زیر ۲۰ میلیارد دلار است. خب آن ۱۲ هزار میلیاردی که به ژاپن داده اند به ما هم بدهند، ببینید ایران چگونه می شود. پولهای ما در بانکهای جهانی است ولی به بهانههای مختلف به ما وام نمیدهند. قوانین را هم خودشان نوشتهاند. برای هرکسی یک بهانهای میآورند، شما مشکل حقوق بشر دارید، شما میخواهید بمب بسازید و... . پولها فقط بین شبکه سرمایهداری جهانی توزیع میشود. کشورهایی که در آن حلقه هستند، وامهای درشت گرفتهاند و دائماً هم تمدید میکنند و هرروز هم دارد اضافه میشود. اما ما اگر ۲۰ میلیارد دلار گرفته باشیم، سر وقت سراغمان میآیند. حتی در بانک جهانی و صندوق که پول داریم. تمام وامهایی که تا الان گرفتیم، یکسوم پولی که خودمان بهعنوان سهامدار گذاشتیم، نشده است. اما انگلیس، فرانسه و بسیاری از کشورهای سرمایهداری جهان وامهای بزرگ میگیرند و با همان پول، کارخانه میسازند و مسائلشان را حل میکنند و بعد میشوند کشورهای پیشرفته و ما میشویم درجهدو. خودشان برای خودشان اختیاراتی تعریف میکنند و بر ما مسلط هستند، با پول چه کسی؟ با پول امثال ما و با خلق پولی که کردند و از جیب همه برداشتند. در کشور ما هم همین است. اصلاح پول و بانک، مردم را به لحاظ اقتصادی رشد میدهدباید پول واقعی شود و بانک تبدیل به یک بنگاه شود. الان بنگاهها در کشور ما دارند خیلی خوب کار میکنند. خریدار با فروشنده میآیند و بنگاه هم واسطه است، یکی معرفی میکند، یکی تضمین میکند و یکی هم بیمه میکند. و مردمی که خودشان بروند مشارکت کنند، از نظر اقتصادی رشد میکنند چون باید نظارت کنند. بانک نظارت را دست خودش گرفته است و مردم به کناری رفتهاند. بسیاری از مفاسدی که بوجود میآید به خاطر این است که مردم وسط کار نیستند. اگر مردم خودشان بالای سر پول خودشان باشند، فسادی اتفاق نمیافتد. اما یک عده پول را میگیرند و میروند، پول را میگیرند و پس هم نمیدهند. این معوقات بانکی و پولهایی که خیلیها گرفتند و بردند، برای این است که در شرایط کنونی بالاجبار این طور شده که مردم پای کار نیستند. ضد انسانی بودن نظام پولی و بانکی کنونیهر طرح و نظام بانکی و هر پول و قانونی که تودههای مردم را از فعالیت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی کنار بزند، از تصمیمگیری اقتصادی کنار بزند، این ضد انسانی هست و موجب تخریب جامعه میشود. این را باید برداریم و این شدنی است. دشواری اصلاح نظام بانکی و درعینحال شدنی بودن آنالبته کار سختی است. یعنی اینگونه نیست که یک دستورالعمل صادر شود و تمام! رفتن به سمت اصلاح نظام بانکی، یعنی رفتن به سمت مقابله با سلطه جهانی. آنها از آن حمایت میکنند و به این سادگی اجازه نمیدهند ولی شدنی است. عده زیادی از دلسوزان دنیا، بسیاری از دولتهای دنیا، بسیاری از شخصیتهای عدالتخواه و با تفکر انسانی در دنیا، این را متوجه شدهاند. یادم میآید که وقتی من برای اولین بار چاپ دلار را در شبکههای جهانی از موضع سیاسی مطرح کردم، خیلی به من حمله شد. نمیگفتند او دارد از یک دزدی بزرگ پرده برمیدارد، آمدند گفتند او خشن است، خشونتطلب و جنگطلب است. همیشه همینطور است، نمیآیند بگویند او آمده تا جلوی دزدی را بگیرد. داخل کشور خود ما هم همینطور است. اگر بخواهید ریشه فسادها را اصلاح کنید، نمیآیند بگویند دارد ریشه فساد را اصلاح میکند، حرفهای دیگری میزنند. دنیا هم همینطور است. سخت است ولی شدنی است و الان دولتهای زیادی آماده همکاری هستند. بعداً البته همه این حرف را زدند. وقتی ما گفتیم آمریکا دارد دلار خلق میکند و با همین بر دنیا حاکم است، بیایید این را درست کنیم، بیایید دلار را از مبادلات بیرون ببریم، اوایل برای آنها سخت بود ولی الان در هر مجمع اقتصادی برویم همین حرفها را دارند میزنند و ان شاءالله بهزودی عملیاتی خواهد شد. ما امیدواریم بتوانیم در کشور خودمان یک الگو درست کنیم، به نظرم شدنی است. راههای آن طراحی شده است. بانک به این معنا و با ماهیت کنونی اش، جواب نمیدهد. بانک باید یک بنگاه واسطهای باشد که بتواند پول مردم را نگه دارد، منتقل کند، حواله کند، کارهای مردم را انجام بدهد و بین مردمی که پول دارند با کسانی که میخواهند فعالیت اقتصادی کنند، واسطه شود و فضای کسب و کار را تسهیل بکند. رمز ارزها، پول فردااخیراً پول های جدیدی به نام رمزارزها آمده است که آنهم ابعاد خودش را دارد و باید جدا بحث شود. مزایا و معایبی دارد، باید قاعده مند شود، چارچوب دار شود، در دنیا رسمیت پیدا بکند. این را جداگانه بحث خواهیم کرد. نحوه استفاده از ثروت طبیعی ریشه خلئی است که فرصت این سوء استفاده را برای بانک ها فراهم کردهاما یک سؤال جدی مطرح است، کدام خلأ باعث شد بانکها این مقدار فرصت پیدا کنند و در عرصه اقتصاد نقشآفرینی کنند؟ به نظرم یکی از علت های اصلی این وضعیت و پایداری آن مشکلات، نحوه استفاده از ثروت طبیعی و احتکار ثروت طبیعی است. ثروت طبیعی بیپایان است ولی وقتی احتکار میشود، در واقع از دسترس مردم دور میشود و جهت اقتصاد به سمت استفاده از خلق پول و پولهای اعتباری و این شرایطی که توضیح دادم میرود. ما در چند جلسهی گذشته نگاهی ریشهای به مشکلات پایدار در ایران و به نظرم بسیاری از کشورهای جهان داشتیم. البته کشورهای جهان را وارد نشدیم و مثال نزدیم. عمدتاً مطالعه و بحث موردی ما روی ایران است و چند تا از علّتها را که همان چرخش مدیران و شکلگیری حلقهی بستهی مدیران، نحوه استفاده از منابع طبیعی و وضع کنونی پول و بانک است، بیان کردیم.
|
منبع : کتاب نظریه مدیریت ایرانی
|