مدیریت ایرانی

سیاست داخلی، سیاست خارجی

چکیده درس ‏گفتار

  • در نوع کشورها دو نوع سیاست داخلی و خارجی اعمال می‏ کنند. معیارها و نظام ارزشی در سیاست داخلی یک ‏جور است، در سیاست خارجی یک ‏جور دیگر است.
  • من فکر می‏ کنم سیاست خارجی، ادامه‏ ی سیاست داخلی است. مبانی سیاست داخلی و خارجی یکی است. ما نمی‏ توانیم دو جور عمل کنیم.
  • دنیا را چطور می‏خواهی اداره کنی؟ دنیا را با اندیشه اداره می‏ کنند. با گفتگو و مباحثه داره می‏ کنند و نهایتا ً نظر مردم! فرمول ساده ‏ای داریم. داخل کشور گفتیم حکومت باید برآیند اراده‏ ی مردم باشد، نماینده اراده مردم باشد. در سطح جهان هم می‏ گوییم جهان هم با اراده ملّت‏ ها باید اداره شود.
  • بعضی‏ ها فکر می ‏کنند اگر نظمی در جهان است، ما باید برویم و تسلیم آن نظم بشویم و یک نقشی پیدا کنیم و یک گوشه نانی هم جلوی ما بیندازند تا ما هم بخوریم.
  • من معتقدم همان‏طور که در عرصه داخلی همه چیز باید شفاف باشد، در صحنه ‏ی بین ‏المللی هم همین است.

متن درس ‏گفتار

تفکیک نا موجّه میان سیاست داخلی و خارجی؛ در دو طرف همه مرزها با انسان مواجه ایم

یک بحث مهم، سیاست داخلی و سیاست خارجی است. در نوع کشورها هم دو نوع سیاست داخلی و خارجی اعمال می‏ کنند. معیارها و نظام ارزشی در سیاست داخلی یک‏ جور است، در سیاست خارجی یک‏ جور دیگر است. البته این منبعث از وضعیت اداره ‏ی جهان است. نظام غیرانسانی حاکم بر جهان باعث شده است که این تفکیک اتّفاق بیفتد. یعنی نوع دولت ‏ها، حداکثر کردن منافع ملّی را یک اصل قطعی می‏ دانند، ولو به ‏ضرر دیگران باشد. من این را قبول ندارم. من فکر می‏ کنم سیاست خارجی، ادامه‏ ی سیاست داخلی است. مبانی سیاست داخلی و خارجی یکی است. ما نمی‌توانیم دو جور عمل کنیم. چرا؟ دلیلش روشن است. برای اینکه ما همه ‏جا با انسان ‏ها طرف هستیم. آیا اگر در داخل کشور عدالت را می‏ خواهیم، بیرون از اینجا نباید عدالت بخواهیم؟ یا اگر این‏جا احترام به انسان‏ ها را می‏ خواهیم، خارج از اینجا نباید احترام انسان‏ ها را بخواهیم؟ اگر رشد و پیشرفت اقتصادی می ‏خواهیم، برای دیگران نباید بخواهیم؟ کمال مردم خودمان را می ‏خواهیم، برای دیگران نباید بخواهیم؟ امنیّت همین‏طور، صلح همین‏طور، کرامت همین‏طور، همه چیز همین‏طور.

مرزهای سیاسی، مرزهای انسانی نیست؛ در بهترین حالت مرزها برای تقسیم کار است

ما با انسان‏ ها مواجه هستیم. این مرزهای سیاسی، که مرزهای انسانی نیست؛ مرزهای تحمیلی قدرت‏ هاست. در بهترین حالت، مرزهای تقسیم کار است. نمی‏توانیم بپذیریم یک‏ عدّه از انسان‏ ها فقیر و یک ‏عدّه پولدار باشند. یعنی جوری عمل کنیم که خودمان به قیمت فقر دیگران پولدار بشویم.

خوشبختی یک عده به قیمت بدبختی دیگران همان داروینیسم است

این همان داروینیسم است. داروینیسم سیاسی است که جهان را به این وضع کشانده است. ما این مبناها را قبول نداریم. انسانها نباید در تنازع بقا با هم باشند. انسانها باید در تعاون برای اعتلا با هم باشند. همه کمک کنند دنیای بهتری ساخته شود. همه کمک کنند تا همه رشد کنند. همه کمک کنند تا عدالت و آزادی باشد. همه کمک کنند که برای جامعهی بشری کمال اتفاق بیفتد. برای جامعه‏ی بشری زندگی بهتری ساخته شود. ما هرجور که در داخل عمل می‏ کنیم، در بیرون هم همان‏ طور عمل کنیم. یک استاندارد بیشتر وجود ندارد.

ظلم داخلی با ظلم خارجی فرقی ندارد!

البته دوتا ملاحظه اینجا هست. ملاحظه ی اول؛ اگر در داخل کشور، ما ظلمی را برنمی‏ تابیم، آیا می‏ توانیم بیرون کشور برتابیم؟ بگوییم اگر به مردم خودمان ظلم شد اشکال دارد، اما اگر به مردم جای دیگر ظلم شد اشکال ندارد؟ یا به عکس در یک جای دیگر دنیا ظلم می ‏شود داد و بیداد، شیپور و نقاره بزنیم که "آی ظلم شد"، اما اگر به مردم خودمان ظلم کردیم آیا اشکالی ندارد؟ در یک جای دنیا آزادی مردم محدود شد سرو صدا، اعتراض و فریاد، اما اگر آزادی مردم خودمان را محدود کردیم اشکال ندارد؟ یک‏ جای دنیا بر اثر سیاست‏ های دنیا فقر آمد، داد و بیداد و سر و صدا و گزارش بدهیم، اما بر اثر سیاست‏ های خودمان فقر آمده اشکالی ندارد؟ این شیطانی است. این غلط است. فقر برای همه جای دنیا بد است. ما اگر نمی‏ خواهیم دیگران سر ما کلاه بگذارند، نباید سر دیگران کلاه بگذاریم. در معاملات، عدالت را بجوییم، در گفتگوها، عدالت را بجوییم، با احترام طرفینی. ما خواهان کرامت همه انسان‏ ها هستیم. ما کرامت یک جمعی را در گرو تحقیر دیگران نمی‏ دانیم. رفاه یک‏ عدّه را در گرو فقر و نابرخورداری دیگران نمی‏ دانیم. اصلا ً نگاه ما این‏طور نیست. داخل و خارج یکی است. هر چه این جاست، آنجا هم می‏ خواهیم و هرچه آنجا خواستیم، اینجا هم می‏ خواهیم. به‏ هرچیزی بیرون رضایت دادیم، باید اینجا رضایت بدهیم. به هر چیزی اعتراض کردیم، اینجا هم باید اعتراض کنیم و برعکس. این یک ملاحظه است.

ما با نظم ناعادلانه جهان عادلانه برخورد می‏ کنیم، ظلم‏شان را نمی‏ پذیریم

ملاحظه دوم؛ بعضی ‏ها ممکن است بگویند آقا نظام حاکم بر جهان ناعادلانه است. شما چکار می‏ کنید؟ ما می ‏گوییم هیچ‏ چیز ما با عدالت با آنها برخورد می‏ کنیم. با ظلم‏شان مقابله می ‏کنیم. نه مقابله نظامی، بلکه مقابله انسانی. ظلم‏شان را هرگز نمی‏ پذیریم.

سیاست‏ در همه جای دنیا یعنی اداره جامعه بر اساس اراده ‏ی مردم

دنیا را چطور میخواهی اداره کنی؟ دنیا را با اندیشه اداره میکنند. با گفتگو و مباحثه اداره میکنند و نهایتا ً نظر مردم! فرمول ساده ‏ای داریم. داخل کشور گفتیم حکومت باید برآیند اراده ‏ی مردم باشد، نماینده اراده مردم باشد. در سطح جهان هم می‏ گوییم جهان هم با اراده ملّت‏ ها باید اداره شود.

در اختلافات و دعواهای خارج از کشور چه کنیم؟

آقا در یک کشور همسایه اختلاف و دعوا شده، چکار کنیم؟ برویم از یک طرف حمایت کنیم؟ نخیر ما هر چه اکثریّت مردم پذیرفتند، همه بپذیریم. اراده ‏ی مردم؛ نیاز به مداخله و درگیری نیست. نیاز به صف‏ بندی نیست. فرمول ساده است. برای آمریکا هم همین را باید بخواهیم، برای عربستان هم همین را بخواهیم. برای آفریقا و آمریکا و ژاپن و چین، سوریه و کویت هرچه مردم خواستند ما احترام می گذاریم. چرا؟ چون در کشور خودمان هرچه مردم خواستند باید قبول کنیم. آنجاها هم همین‏طور است. اگر همه این‏طور نگاه کنند، دیگر دعوایی نمی‏ ماند. دخالت در کشورهای دیگر باقی نمی‏ ماند، جنگی نمی‏ ماند. کارخانه اسلحه ‏سازی و کشتاری نمی ‏ماند.

مبارزه با ظلم لزوما به جنگیدن نیست؛ اصل در مناسبات انسانی ارتباط و همکاری است

اما نظام ظالمانه است، باید به آنها بگوییم آقا ظلم نکن. ظلمات را نمیپذیریم، اگر به سرزمین ما تجاوز کردی که دفاع میکنیم، اما در سطح جهان آگاهیبخشی میکنیم. بیان میکنیم. اگر توانستیم، ساز و کارهای سازمان ملل، ساز و کارهای جهانی، ساز و کار جدید درست کنیم، قدرت ملّی ملّتها احیاء بشود و جلوی ظلم شما را میگیرند، حتماً این کارها را میکنیم، اما نمیجنگیم. اصل در مناسبات جهانی بر ارتباط و همکاری است، همانطور که در سطح ملّی اصل بر ارتباط، بر همکاری و تعاون و بر عدالت و آزادی و صلح است، در سطح جهان همین است. همه باید با هم ارتباط داشته باشند، همکاری کنند، توافق کنند. همه با هم باید دنیای بهتری را بسازیم. این چگونه اتفاق میافتد؟ با عدالت. عدالت کی اتفاق میافتد؟ با احترام. و اینکه همه حقوق همدیگر را به رسمیّت بشناسیم. عدالت برپا کنیم. در برابر عدالت تسلیم باشیم، به آراء ملّتها احترام بگذاریم و جهان را با نظر عموم ملّت‏های جهان اداره کنیم.

منطق انسانی بسیار روشن و مقاومت ناپذیر است

 این منطق خیلی روشن است و کسی نمی‏تواند با این منطق در دنیا مقابله کند. در مقطع کوتاهی ما این را مطرح کردیم، خیلی از قدرت‏ های بزرگ به ‏هم ریختند. اگر ادامه پیدا ‏می‏کرد، الان جهان وضع بهتری داشت، ولی متأسفانه نشد.

تعامل با جهان یعنی همکاری برای احقاق حقوق ملت ‏ها نه تسلیم

بعضی ‏ها فکر می‏ کنند اگر نظمی در جهان است، ما باید برویم و تسلیم آن نظم بشویم و یک نقشی پیدا کنیم و یک گوشه نانی هم جلوی ما بیندازند تا ما هم بخوریم. تعامل با تسلیم فرق می‏ کند. تعامل یعنی برای اصلاح وضع جهان، برای احقاق حقوق ملّت‏ ها، برای اجرای عدالت، برای احیای احترام، همکاری می‏ کنیم. نگویید تسلیم، تسلیم یعنی چه؟ تسلیم ظلم شدن یعنی نابودی یک ملّت.

مذاکره ‏ی پنهانی نداریم!

من معتقدم همان‏طور که در عرصه داخلی همه چیز باید شفاف باشد، تمام تصمیمات حکومت باید برای مردم شفاف باشد، هم تصمیمات برآمده از اراده‏ ی مردم باشد، و هم مردم مطلع باشند، در صحنه‏ ی بین‏ المللی هم همین است. مخفیانه می ‏نشینند در اتاق ‏های سربسته برای سرنوشت جهان تصمیم می‏ گیرند، کسی اطلاع ندارد، این سبک نظام شیطانی است. همان طاغوت است و ضدّ انسانی است و رشد اتفاق نمی ‏افتد. من یادم هست آن ‏وقت که بحث مذاکره ما بود، من گفتم مذاکره ‏ی پنهانی معنا ندارد. برویم سازمان ملل و جلوی دوربین‏ ها با هم گفتگو کنیم، تا همه بدانند. ما گفتگو می ‏کنیم برای تأمین منافع ملّی خودمان اما هیچ‏ وقت منافع دیگران را کنار نمی ‏گذاریم. منافع ملّی ‏مان را در راستای منافع ملّی همه‏ ی ملّت‏ ها می‏ دانیم، تقابلی نمی ‏بینیم. این تقابل، ناشی از تعریف غلط و شیطانی است. تعریف را درست کنیم، حوزه اندیشه را فعال کنیم، گفتگوی دانشمندان را فعال کنیم، آزادی خواهان جهان را بسیج کنیم، ضرورت اصلاحات اساسی در نظام بین‏ الملل را بیان کنیم، راهی جز این نیست.

نحوه رفتار با همسایه ‏ها

همسایهها را چه کار کنیم؟ رفتار با عدالت و احترام، دوستی، محبت! آیا میشود کسانی باشند که بیاحترامی کنند و احترام تحویل بگیرند؟ یا ظلم کنند و عدالت تحویل بگیرند؟ نمیشود و غلط است. بهخصوص در منطقه ما که ایرانیم و کشور دارای تاریخی بزرگ و قدرتمند است، باید روابط را خیلی خوب با همسایه‏ ها تنظیم بکند، خیلی‏ خوب تعامل کند. درکنارشان باشد، با آنها باشد، پشتیبانی‏ شان بکند، همراهی ‏شان بکند، دعوت‏ شان بکند، مشارکت‏ شان بدهد، دعوت به مشارکت بکند. منطقه را با هم اداره کنیم، جهان را با هم اداره کنیم.

خلاصه کنم از نگاه من، سیاست خارجی و داخلی دو تا نیست، چون با انسان ‏ها طرف هستیم و همه ‏جا انسان است. می‏ بینیم در دنیا یک کشوری را ضعیف می‏ کنند، بعد پنج تا قرارداد به او تحمیل می ‏کنند، اما ما حق نداریم چنین کنیم، حتی اگر طرف‏مان بسیار ضعیف هم شده باشد.

آرمان ایرانی ما عدالت است

این، عدالت است که انسانیّت را احیا می‏ کند. این فرق ما ایرانی ها با بقیه‏ ی قدرت مندان جهان است. این فرق فرهنگ ماست. این فرق آرمان ماست و پیام ما برای بشریّت است و یک قدرت بزرگ هم آمده می‏ خواهد زور بگوید. ما پیش او هم می‏ گوییم آقا عدالت را اجرا کن! حق نداری زور بگویی! چرا باید زیر بار زور برویم و متأسفانه چون خود حکومت اصالت پیدا می‏ کند، بعضی‏ ها برای چند روز بیشتر ماندن در کرسی قدرت، حاضرند منافع ملّی و عزت ملّی را بدهند. اگر یک حکومتی نخواهد خلاف منافع ملّت خود و یا خلاف منافع سایر ملّت‏ ها اقدامی بکند، دلیلی ندارد که تصمیمات اصلی‏ اش را از مردم پنهان کند. هرجا پنهان شد، یا منافع ملّی دارد بر باد می‏ رود، یا منافع دیگران دارد برباد می‏ رود، یا هر دو. این چه ارزشی دارد؟ چطور برای مردم تصمیم می‏ گیریم و مردم اطلاع ندارند؟ این ضدّ فلسفه‏ ی تشکیل حکومت است.

امروز وقت بالا بردن پرچم آرمان‏ ها و ارزش‏ ها توسط ملت ایران است

امروز من فکر میکنم وقتش رسیده که ملّت ایران، پرچم انسانیّت، عدالت و احترام را در دنیا بلند بکنند و همه را به این راه دعوت بکنند. امروز مشکلات شدیدی در تحریم و چه و چه پیدا کردهایم. چه کار باید کرد؟ دو تا کار باید بکنیم. اول به مردم برسیم و همین ثروت طبیعی را به مردم بسپاریم و آزادی عمل به مردم بدهیم، دولت را جمع و جور کنیم و بگذاریم مردم فعالیّت بکنند، دو سه ساله همه چیز جمع و جور میشود. دوم، سیاست خارجی را تنظیم کنیم. ارتباط گسترده با جهان، همکاری، مسالمت، صلح، دوستی، برادری در سایه عدالت و احترام. خواهید دید که بهسرعت مسایل برطرف میشود.

وضع کنونی قفل شدن مردم ایران در داخل و خارج است

اما متأسفانه دو طرفش هم الان قفل است. در داخل، مردم کلا ً محروم شده ‏اند، هیچ اقدامی به‏ نفع مردم، به ‏نفع آزادی مردم، ثروتمند شدن مردم، قدرت گرفتن مردم انجام نمی‏ شود، ثروت ‏ها احتکار شده، انحصار شده، راه ‏ها بسته شده، فرصت‏ ها محدود شده، در عرصه ‏ی جهانی هم که چشم‏ ها به دو سه تا کشور دوخته شده، و همه ی امور به آنها گره زده شده است. یعنی به آنها اجازه ‏ی دخالت در مسایل داخلی داده شده است. با این کارها به جایی نمی‏ رسیم.

ریشه یابی قفل شدن مردم توسط حکومت در داخل و خارج

چرا اینطوری شدیم؟ برای اینکه حکومت خودش را تامالاختیار میداند. مردم را بهحساب نمیآورد، انواع سیاستها دارد در کشورهای مختلف از طرف ملّت ایران اعمال میشود. مردم اصلا ً خبر ندارند. نتیجهی این میشود فاصله، دوری و اختلاف. سیاست داخلی ِآشکار، حق مردم است. ارادهی مردم باید حاکم باشد، عدالت و احترام و آزادی باشد، در سطح جهان همراستایش همین است. آزادی همهی ملّتها، حق تعیین سرنوشت همهی ملّتها، و احترام همهی ملّتها باید محفوظ باشد. من امیدوارم این سلسله مباحث، بحثهای مفیدی بوده باشد. باز از همه برای مشارکت دعوت میکنم. عناوین دیگری هم هست که انشاءالله در فرصت دیگری با ملّت عزیز ایران من در میان خواهم گذاشت.

منبع : کتاب نظریه مدیریت ایرانی

{{ message_need_to_login }}
{{language.message_not_empty}}
{{count_of_comments}} 
{{massage_and_class_chat.message}}
{{massage_and_class_tariff.message}}