مدیریت ایرانی حکومت و مدیریت
|
فلسفه تشکیل حکومت هاچکیده درس گفتار
متن درس گفتاردر این جلسه، چندجمله ای می خواهم راجع به حکومت ها صحبت کنم. حکومت برای چیست و فلسفه ی تشکیل حکومت چیست؟ فلسفه اولیه حکومت، تامین حقوق انسان ها و برطرف کردن موانع رشد و کمالحکومت ها تشکیل شدند تا حقوق مردم را تأمین کنند و موانع رشد و کمال مردم را بردارند، آزادی و عدالت را به ارمغان بیاورند و امنیّت را تأمین کنند. برای چه اتفاق افتاد؟ چون انسان ها این را می خواستند. در نتیجه اراده کردند برای تأمین حقوق اساسی خودشان، تأمین امنیّت خودشان، آزادی و عدالت خودشان یک نهادی تأسیس کنند. شیطان در طول تاریخ نوع حکومت ها را به ضد فلسفه وجودی شان بدل کردشیطان همین جا آمد وارد شد و در طول تاریخ، حکومت ها را به ضدّ فلسفه ی وجودی خودشان تبدیل کرد. در طول تاریخ، نوع حکومت ها بزرگترین مانع کمال انسان ها، مانع آزادی انسان ها، مانع اجرای عدالت، مانع امنیّت بودند. تمام جنگ ها در طول تاریخ توسط حکومت ها اتفاق افتاده است، محدودیّت ها توسط حکومت ها اعمال شده است و اصلاً خود حکومت ها موضوعیّت پیدا کرده است. موضوعیت یافتن حکومت نشانه تصرف شیطان در آنحکومت، ابزاری برای تأمین حقوق مردم است. اما حالا خود حکومت، موضوعیّت و اصالت پیدا کرده است. کسب و تسلّط بر این حکومت، یک مسئله همه برای عده ای شده است. نگاه شیطان را ببینید. قرار بود آب بخوریم تا تشنگی مان برطرف شود، حالا خود آب، شده مسئله! آب برای رفع تشنگی است؛ دیگر چرا یک مسئله شده است؟ حکومت قرار بود موانع را بردارد، راه رشد را باز کند، از آزادی و عدالت و ارزش های انسانی پاسداری کند، اما خودش ضدّش شده است. یعنی بزرگترین محدودکننده ی آزادی انسان ها، حکومت ها شده اند. بزرگترین ظلم کننده و از بین برنده ی عدالت در جوامع، حکومت ها شده اند. حکومت شیطانی، یا حکومت انسانیچه باید کرد؟ آیا حکومت غیر از تجلّی اراده عمومی است؟ آیا غیر از نماد تعیین سرنوشت آحاد مردم است؟ حکومت در هر تصمیمی، در هر جایی، هر مقطع زمانی را اگر برش بزنی، باید در آن، اراده ی مردم را ببینی. نظر مردم را در آن ببینی. حکومت به معنای اینکه مردم را مسلوب الاختیار کند و در دست خودش بگیرد و هر کاری بخواهد بکند، این همان شیطان است، غیر شیطان نیست. حکومت به ادعای تامین آزادی تشکیل می شود، ولی بعد بر سر حد آزادی مردم با مردم مخالفت میکندباید کمک کنیم که انسان ها مداخله ی بیشتر کنند و تصمیم بگیرند و بیندیشند و از حقوق گوناگون استفاده کنند. حالا حکومت ها تشکیل شده و به مردم می گویند حقوق را بده به من و شما آنجا کنار بنشین، هر چقدرش را که من به شما دادم، بگیر و از مقدار بیشتر صرف نظر کن. آزادی در ذات انسان هاست؛ حق انسان هاست؛ حکومت ها درست شده اند که آزادی را تأمین کنند. اما یکی از مناقشات تاریخی بین حکومت ها و ملّت ها، حدّ آزادی است. جالب است شیطان چه کار می کند؟ چطور مفاهیم را مغلوب و اغوا می کند؟ هر حکومتی غیر از خواست مردم هر کاری انجام دهد، هم نامشروع و هم نامقبول است و هم اثرش معکوس است. چون انسان نسبت به تحمیل حس دافعه دارد. امکان ندارد بدون اراده ی مردم، حکومت کاری بکند که به نفع مردم باشد. یعنی مردم انتخاب نکردند. انتخاب که نکنند، رشدی نمی کنند و نتیجه ای نمی گیرند. نوع حکومت ها در تاریخ به دنبال بسط دایره قدرت خود بوده اندامر ادارهی کشورها مال مردم و حق مردم است؛ وظیفهی مردم است؛ حکومت میخواهد به ادای این حق و ادای این تکلیف کمک کند؛ نه اینکه جای آنها بنشیند. بههر نسبت دایرهی اختیار حکومتها توسعه پیدا میکند، مردم محدود میشوند؛ انسانیّت محدود میشود؛ آزادی محدود میشود؛ عدالت از بین میرود و در طول تاریخ، نوع حکومتها بهدنبال بسط دایرهی قدرت خودشان هستند. این شیطان است دیگر؛ مگر شیطان شاخ و دم دارد؟ نتیجهی عمل شیطان، له شدن انسانهاست. عقبافتادگیِ جوامع است؛ ظلم و کینه و جنگ است؛ اختلاف و کوچکشدن انسانهاست. حکومت باید نماد خواست ملّت با انتخاب مردم در همهی عرصهها باشد. ولی میگویند نمیشود؛ چرا نمیشود؟ الان خیلی از کشورها در موضوعات روزمرّه از ملّتها نظر میخواهند. گاه قیمت شیر گاو را میخواهند بالا و پایین حکومت غیر مردمی، شیطانی استدر نگاه ما، حکومتی که بگوید من یک کاری می کنم و ربطی به مردم ندارد، این عین شیطان است و اعمالش ضدّ بشریّت است؛ نابودکننده ی جوامع است. آزادی انحصاری هرج و مرج آور است، آزادی مطلق نظم آور استمی گویند آزادی بیاید، هرج و مرج می آید!! چه کسی گفته؟ آزادی ای که همه داشته باشند، اتفاقاً نظم می آورد. هرج و مرج مال الان است که آزادی یکجا انحصار و احتکارشده و اکثریت از آزادی محروم هستند. این است که هرج و مرج می آورد. ولی اگر همه آزاد باشند چه هرج و مرجی؟! یا می گویند که آقا آزادی مستلزم ظلم است؟ ظلم و تجاوز که آزادی نیست. کی ما گفتیم که تجاوز و زورگویی و غارتگری یعنی آزادی؟! آزادی یعنی انسان ها بیندیشند، تصمیم بگیرند، سرنوشت خودشان را انتخاب کنند. هر تدبیری که مردم را محدود کند عملا به ضد خود بدل می شودیک عده در رأس حکومت ها قرار گرفته اند و به عناوین گوناگون مردم را محدود می کنند. محدود کردی، امنیّت از بین می رود. هرقدر عدالت مخدوش شد، همانقدر امنیّت رفته است. هی نیروهای نظامی را توسعه دهیم، نیروهای انتظامی را توسعه بدهیم، هی ناامنی بیشتر می شود؛ چون ریشه اش در بی عدالتی است؛ در سطح جهان هم همین است و این کار غلط حکومت هاست. مفاسد و فقر در دنیای امروز محصول سیاست حکومت ها استامروز نوع توسعه ی مفاسد و توسعه ی نوع مفاسد در دنیا، محصول عمل حکومت هاست نه محصول عمل مردم. اصلاً فساد از بالا در جوامع جاری می شود؛ فقرها محصول سیاست دولت هاست؛ سیاست های ناعادلانه و تبعیض آلود. حکومت حق مردم استحکومت هم حق مردم است. چرا؟ چون حق تعیین سرنوشت است و نوعی تعیین سرنوشت است. تصمیم گیری راجع به اجتماع است. این برای مردم و مال مردم و مربوط به مردم است. باید یک ساز وکارهایی درست کند که دائماً اراده ی مردم بیاید و از قالب او در جامعه جاری شود. معلوم است یک حکومت عریض و طویل بزرگی که در برابر فعالیت مردم، چندین نهاد با اختیارات کامل و با پشتوانه حکومت، فعالیت موازی می کنند، اینکه نمی تواند آزادی مردم را تأمین کند. همین خودش بزرگترین بی عدالتی در شکل حکومت، اندازه های گستره و اختیارات حکومت و هزینه های حکومت است. چرا کشتن مردم معترض، موجب محکومیت و مجازات نمیشود؟در نتیجه این نوع حکومت، مردم ضعیف می شوند؛ صدایشان درمی آید؛ اما حکومت می زند به دهانشان و روی مردم اسلحه می کشد. الان دو سه سال است که کلی مردم به خاطر اعتراض ساده کشته شدند، اما کسی نه محکوم کرده، نه مجازات کرده، نه اتفاقی افتاده. یک نفر توی خیابان با ماشین یا چاقو بزند یک نفر را بکشد، پای اعدام می برند. اسلحه بکشد چندصد نفر را بکشد، چکارش می کنند؟ چرا؟ اما این جا چون حکومت است در مقابل ملّت، ملّت چه کار می تواند بکند؟ چطور می توانند حق را جاری کنند. از کجا می شود خون ها را استیفا کرد؟ کجا می شود قصاص کرد؟ قدرتی متمرکز در برابر هیچ است. ضرورت تحول انقلاب مدیریتی در جهان؛ بازگشت به مردمخلاصه کنم نوع حکومت ها از فلسفه ی وجودی خودشان دور شده اند، بلکه به ضدّ خودشان تبدیل شده اند. امروز در جهان، ما نیازمند یک انقلاب مدیریّتی هستیم. باید به مردم برگردد. حکومت، فقط انعکاس اراده ی عمومی است و لاغیر؛ ساز و کارِ اعمالِ اراده عمومی است ولا غیر. مرکز تجمیع اراده عمومی است و لا غیر. هیچ اصالتی ندارد. هیچ حقیقتی ندارد. هیچ ارزشی فی ذاته ندارد. اگر مأموریتش را درست انجام داد، خیلی خوب، اگر نداد هیچ نمی ارزد. ضد ارزش است، چرا؟ چون مانع است، امروز متأسفانه نوع ملّت ها گرفتار هستند. دموکراسی هم که آمد یک نفسی مردم بکشند، باز به دموکراسی های کنترل شده تبدیل شده است، یک عده نشسته اند می گویند ما باید به مردم بگوییم به چه کسی رأی بدهند. دایره ی انتخاب مردم را محدود کرده اند. در حالی که اگر مردم را و انسانیّت شان را محدود کردید، جامعه عقب می ماند و رشدی اتفاق نمی افتد. ضدّ فلسفه ی وجودی خودت عمل کردی، ظلم و بی عدالتی کردی، در آن صورت در برابر خدا ایستادی و شیطانی شدی. فساد مردم در صورت آزادی، بهانه سلب آزادی استمی گویند آقا آزادی بدهی مردم می روند فساد می کنند؟ اولاً به شما چه ربطی دارد؟ بعد چرا به مردم توهین می کنید؟ کافر همه را به کیش خود پندارد. البته این توجیهات، بهانه است. توجیه کردن سلب آزادی توسط برخی توجیه گرانبگذارید این را هم بگویم. چند وقت پیش کسی توی تلویزیون صحبت می کرد، گفت: "یعنی چه که می گویید مردم در پوشش آزادند؟ حدش کجاست؟ شاید مردم بخواهند لخت به خیابان بیایند!" چقدر به مردم توهین می کند. ما قبل از انقلاب هم بودیم مردم لخت آمدند؟ الان در ترکیه، پاکستان، عراق حجاب آزاد است، مردم لخت بیرون می آیند؟ چه توهینی به مردم می کنید، اصلاً به شما چه ربطی دارد؟ چه کسی شما را مأمور کرده کنترلش کنید؟ حکومت ها خودشان را مسئول کنترل مردم می دانند. این یعنی محدود کردن آزادی مردم. این غلط است و فساد از اینجاست و چقدر فجایع در این کنترل اتفاق می افتد. آنها که می خواهند مردم را کنترل کنند، چگونه کنترل می شوند؟حالا چه کسی گفته شما کنترل کنید؟ چه کسی گفته شما صاحب کنترل هستید؟ چه کسی گفته کنترل شما مفید است؟ چه کسی گفته در کنترل های شما فسادهای عجیب و غریب اتفاق نمی افتد. خود شما را کی می خواهد کنترل کند؟ آن هایی که مردم را کنترل می کنند را کی کنترل کند؟ مأموریت های عمومی، حقوق عمومی همه را سلب کردند. همه را در اقتصاد، در سیاست، در سیاست خارجی، در فرهنگ، در همه جا در دست خودشان گرفته اند؛ این غلط است. ملّت را نابود می کند؛ کشور را نابود می کند؛ حقیقت را نابود می کند؛ فرهنگ را نابود می کند؛ استقلال کشور را نابود می کند؛ از کجا این حرف را آوردید؟ امام گفت: پدران ما چه اجازه ای داشتند برای ما تصمیم بگیرند؟بگذارید من یک بحث دیگر را باز بکنم. امام یک مطلبی را بیان فرمود و ملّت هم پذیرفت. گفت پدران ما پنجاه سال پیش چه اجازهای داشتند در مورد امروز ما تصمیم بگیرند؟ ملّت هم گفتند درست میگوید. ما خودمان باید تصمیم بگیریم. آیا این حرف امام، در امروز جاری نیست؟ هر نسلی خودش باید تصمیم بگیرد. خداپیامبرش را هم مأمور نکرده که تو مواظب باش مردم نسل های گوناگون چه تصمیمی می گیرند؟ تو فقط راه را نشان بده، یادآوری کن، سیطره بر آنها نداری. به نام پیامبر حکومتی درست کرده ایم که...به نام پیامبر یک حکومتی درست کردیم فکر می کنیم مالک مردم هستیم؟ سیطره بر مردم داریم. حکومت ثروت طبیعی و اختیارات که کلاً دستش است. فکر می کند مالک الرقاب تک تک مردم است. بعد انتظار دارد کشور درست شود، فرهنگ درست شود، سیاست درست شود، اقتصاد درست شود. این طور نمیشود. این نقطه ی مقابل رشد است، نابود می شود که الان شده است. نظام اقتصادی از هم پاشیده، نظام اجتماعی از هم پاشیده، راه بر رشد انسان ها بسته شده، امیدها از بین رفته، نارضایتی در اوج است، این ها را باید درست کنیم. حکومت شأنی جز بازتابِش اراده عمومی نداردمن معتقدم حکومت ها هیچ شأنی ندارند، جز بازتابِش اراده ی عمومی. هر مقدار در این خدشه وارد شود، به همان نسبت انحراف، فساد و ظلم است و نامشروع است. تحت هر عنوانی می خواهد باشد. حق حاکمیت انسان بر سرنوشت خود، استثنا نداردحق حاکمیّت متعلق به همه ی انسان ها فارغ از نژاد و مذهب شان، رنگ شان و دین شان است. این را خدا داده است و استثنا قرار نداده که یک عده را بر دیگران حاکم کند. خدا اختیار انسان ها را از آنها سلب نکرده تا به کسی دیگر بدهدکجا خدا یک عدّه را بر دیگران حاکم کرده است؟ به معنای اینکه دیگران سلب الاختیار و مسلوب الاختیار بشوند. همچین چیزی وجود ندارد. متأسفانه گرفتار شدیم. خیلی از کشورها الان گرفتارند. این دموکراسی هم آمد یک ساز و کارهایی به بهانه ی دموکراسی درست کردند، جناح بندی ها و حزب ها و همه در راستای محدود کردن انسان ها عمل می کنند. میتوان هر روز نظر مردم را خواستمیگویند چطور میشود نظر مردم را هر روز خواست؟ هر روز میشود خواست؛ بهخصوص الان که تکنولوژی پیشرفت کرده است. متناسب با رشد بشر، تکنولوژی و علم هم رشد میکند، متناسب با رشد مطالبات انسانها در جهت ارزش های انسانی و سیر کمال، تکنولوژی هم رشد می کند. الان دست همه یک دستگاه است؛ یک کد می دهید، مردم نظر می دهند. شیطان و ضد مردم از نظر مردم می ترسندبعضی ها از نظر مردم می ترسند. چرا؟ چون ضدّ مردم هستند. شیطان از اینکه آرای مردم حاکم شود، وحشت دارد؛ از آزاد شدن انسان ها در هراس است. از عدالت در هراس است. از این که انسان ها خودشان راجع به خودشان تصمیم بگیرند در هراس است. می خواهد کاری کند که هیچکس راجع به خودش تصمیم نگیرد. کسی که نسبت به خودش تصمیم نمی گیرد، از انسانیّت ساقط شده است. حکومت حق تعیین سرنوشت مردم را ندارداین ها همه بر خلاف آن مبانی است. طبق مبانی ما، انسان ها آزادند. حکومت ها حق تعیین سرنوشت ندارند و حکومت ها وظیفه ای جز تأمین حقوق ندارند. حکومت در صورت انحراف از معیار «تامین حقوق مردم» باید مجازات شودهر میزانی از این منحرف شوند، باید مجازات شوند. حق ندارند. انسان را تحقیر کردند؛ انسانها را له کردند؛ در بسیاری از کشورهای دنیا اینها باید تغییر بکنند. حکومت مال مردم است. مدیریّت مال مردم است و مدیریّت هم باید حداقلی باشد و این با اندیشهی نئولیبرالها خیلی متفاوت است. ما میگوییم مال مردم است و فقط باید یکجا منعکس شود. باید راه را باز کنند. قبلاً هم گفتیم. استانداردها را اعلام کنند. نظارت و مراقبت کنند. اگر ظلمی و تعدّی شد، یک قضاوتی باشد. آن هم با قوانین شفاف و عادلانه و روشن بتواند رتق و فتق بکند. الان همه چیز مال حکومت است. اموال مال حکومت است. همه چیز مال حکومت است. چه کسی چنین حرفی را زده است، کی؟ کجا؟ چطور؟ این برخلاف ارادهی الهی است. برخلاف فلسفهی خلق انسانهاست. بر خلاف ارسال رسل است. چنین چیزی ما نداریم و اینها باید درست شود و بهنظرم درست شدنی است. البته لازمه اش خواست مردم است.
|
منبع : کتاب نظریه مدیریت ایرانی
|