عدالت بستری برای شکوفایی انسانها میشود. بستری برای آزادی انسانها میشود.
عدالت، آنقدر مهم است که امیرالمؤمنین فرمود اگر من با این حکومت نتوانم عدالتی را برپا کنم، از آب بینی بُزی یا از کفش صد وصله بی ارزشتر است.
ببینید از نقطه نگاه حکومت ها، عدالت یعنی مساوات برای همه؛ همه در برابر قانون مساوی؛ در بیت المال مساوی؛ در عواید ثروت های طبیعی مساوی. اما از طرف مردم قسط است، یعنی هرکس هرچقدر تلاش کرد ببرد.
شیطان به دنبال کنار گذاشتن انسانها از حیطه اجتماعی و از اعمال اراده و از حق تعیین سرنوشت و منحصر کردن آن به عده ی قلیلی است، و وقتی یک عده ی قلیلی شد، ظلم، وابستگی، فروش وطن، فروش عزت [باب] میشود.
ارتقاء بنیهی اقتصادی انسان ها، گام بزرگی در جهت آزادی انسان هاست و این جز با عدالت اتفاق نمی افتد.
نوع جنگ ها و ناامنی ها زاییده ی بیعدالتی است که خود بیعدالتی ها زاییده ی استکبار و خودبرتربینیِ یک عده ی خاصی است و عمل شیطانی است.
عدالت، مقوّم آزادی است، یعنی مقوّم انسانیّت انسانهاست. آنقدر ارزش دارد که جانهای بزرگی مثل امام علی علیهالسلام در راهش قربانی میشوند و قهرمانان بزرگی در راه عدالت که در واقع در راه آزادی است، فدا شدند و فدا خواهند شد.
حکومت منهای عدالت، طاغوت است؛ حکومت منهای عدالت، شیطان است و همینجا شیطان می آید و یک جایگزین کاذب می گذارد.
ارزشهای انسانی، تابع این دو تا [یعنی] آزادی و عدالت است. بقیه تابع این ها هستند.
متن درس گفتار
در این جلسه میخواهیم در مورد مفهوم بزرگ و عمیق عدالت صحبت کنیم. راجع به عدالت، تعاریف گوناگون بیان شده ومن نمی خواهم وارد بشوم بلکه میخواهم راجع به عدالت، بحث مفهومی بکنم که جایگاهش کجاست و چه هست؟
عدالت؛ بستری برای شکوفایی استعدادها یک نهال را در نظر بگیرید، نهالی که دارای استعدادِ دادن هلوهای بسیار خوبی است. یعنی میتواند ۱۰۰-۱۵۰ کیلو هلو بدهد. این یک استعدادی است که در درون این نهفته است. اگر قرار باشد این استعداد در وجود این شکوفا بشود، باید عدالت را درباره ی او رعایت کنیم. یعنی چه؟ یعنی این نهال در خاک خوبی غرس بشود، آب مناسب و با برنامه به او داده شود، نور کافی به او داده شود، به درستی هرس شود، از حمله ی آفات مصونیّت پیدا کند، دما را برای او درست تنظیم بکنیم. مجموعه ی این عوامل، یک محیط مناسبی را ایجاد میکند که این درخت هرچه استعداد درونش دارد، بیرون میریزد. عدالت، نقش این چنینی برای انسانها ایفا میکند. یعنی بستری برای شکوفایی انسانها میشود. بستری برای آزادی انسانها میشود.
عدالت اجتماعی، مهمترین مورد عدالت مهمترینش عدالت اجتماعی است. وقتی آزادیها محدود شد، یعنی عدالت از بین رفته است. اگر توزیع عدالت تبعیضآلود بود، یعنی عدالت از بین رفته است. مثال بزنم یعنی چه؟ یعنی یک عده در جامعه، آزاد هستند به انسانها ظلم کنند، اما دیگران این امکان را ندارند ظلم آنها را تلافی کنند. آنها میتوانند اجحاف کنند، اینها نمیتوانند تلافی کنند. آنها میتوانند اموال آنها را ببرند، اینها نمیتوانند مقابله بهمثل انجام بدهند. چرا؟ چون جامعه ظلمآلود و ناعادلانه است. یک عده حق دارند حرف بزنند و هر چیزی هم می خواهند بگویند، یک عده حق ندارند حرف بزنند. یک عده ای حق دارند سرنوشت جامعه ای را تعیین کنند، یک عده ی زیادی چنین حقی را ندارند. ظلم و بی عدالتی میشود. در چنین بستری، انسانها شکوفا نمیشوند. رشدی اتفاق نمی افتد.
در یک جامعه، اکثریت فقیرند. هشت شان گرو نه شان است. بیست و چهار ساعت باید به فکر تأمین نان زن و بچه باشند، اینها کی فرصت میکنند به مسائل اجتماعی بیندیشند، کی فرصت میکنند به کمال و حقیقت خودشان بیندیشند؟ یک عده ای هم از جیب آنها، آنقدر دارند که نمیدانند چهکار بکنند.
این ظلم است و جایی برای رشد انسان ها نمی گذارد. یک عده به بیت المال دسترسی دارند هرچقدر بخواهند میبرند، یک اکثریتی محروم هستند. این تبعیض میشود. جایی برای رشد نمی گذارد.
عدالت، زمینه ساز حاکمیت انسان بر سرنوشت خود عدالت، لازمه ی رشد انسان هاست؛ بستر رشد انسان هاست، آزادی بخش است؛ شما باید عدالت را اجرا کنی تا انسان ها به حق خودشان برسند. ثروت طبیعی، تبعیضی میرود و مردم در فقرند. اینها کی و چقدر میتوانند در مورد سرنوشت جامعه تصمیم بگیرند؟ درحالیکه سرنوشت جامعه، امری عمومی و مشاع است، همه مساوی در آن سهم دارند. وقتی ثروت، تبعیض آلود شد، وقتی توانایی های اجتماعی، تبعیضی شد، معلوم است که امکان دخالت در سرنوشت هم تبعیضی میشود. جایی برای آزادی و رشد و شکوفایی استعدادها نمی ماند؛ حقیقت انسانی له میشود.
حکومت، یا در راستای عدالت است یا همارزش با آب بینی بُز عدالت، آنقدر مهم است که امیرالمؤمنین (ع) فرمود اگر من با این حکومت نتوانم عدالتی را برپا کنم، از آب بینی بُز یا از کفش صد وصله بیارزشتر است. حکومت ارزشی ندارد، مگر برای عدالت. آنقدر مهم است که فرمود اگر تمام عالم هستی را به من بدهند، حاضر نیستم بهزور دانهای را از دهان مورچهای بگیرم. ما در یک طرف این حرف عظمت امیرالمؤمنین (ع) را میبینیم، اما یکطرف دیگر عظمت مفهوم است که ظلم و تبعیض و بیعدالتی چه آثار وحشتناکی دارد که کل عالم هستی و کل مناسبات را بههم میریزد.
ظلم و تخریب انسانیت انسان ظلم در پیشگاه الهی خیلی گناه بزرگی است، چرا؟ چون آثار تخریبی ظلم در انسانیّت انسان ها نزد او خیلی بزرگ است. ظلم، حقیقت انسانها و کرامت انسانها را از بین میبرد. فرصت های شکوفایی را از انسانها میگیرد. به همین خاطر میگویند قبیح است و باید با آن مبارزه کرد، آن را ریشه کن کرد. جایش چه چیز بیاوریم؟ عدالت.
مصادیق و موارد عدالت حالا عدالت در چه چیز؟ عدالت در تصمیم گیری های اجتماعی. همه مساوی هستند. عدالت در استفاده از ارزش ذاتی ثروت طبیعی، همه مساوی اند. الان در دنیا ثروت طبیعی چطوری است؟ یک عده دست اندازی کردند دارند میبرند و اکثریت مردم محرومند. آنها میبرند فاصله درست میشود، آنها حاکم میشوند آزادی ها از بین میرود، تبعیض میشود، انسانیت انسان ها از بین میرود. خیلی ساده است، آزادی در تعیین سرنوشت، عدالت در تعیین سرنوشت.
عدالت از منظر حکومت مساوات، و از منظر مردم قسط است ببینید از نقطه نگاه حکومت ها، عدالت یعنی مساوات برای همه؛ همه در برابر قانون مساوی؛ در بیت المال مساوی؛ در عواید ثروت های طبیعی مساوی. اما از طرف مردم قسط است، یعنی هرکس هرچقدر تلاش کرد ببرد. جایی که استحقاق دارد برود بنشیند. طرف کار بلد نیست می پذیرد، پستی و کاری را بلد نیست می پذیرد؛ ظلم و بی عدالتی است! شما مناصب اجتماعی را تحت هر عنوانی حتی تحت عنوان تعهّد به دست آدم هایی که ناتوان هستند بدهید، ظلم است. بالاترین بی تعهّدی و بی عدالتی این است که مدیریت های اجتماعی را به دست افراد ناتوان بدهی. آدم هایی که از جنبه های گوناگون به کارشان و به مردم تعهّد ندارند، به انسانیّت تعهد ندارند، به بیت المال تعهّد ندارند.
عدالت بستر زندگی است عدالت، بستر لازم برای شکوفایی انسانها را فراهم میکند. امروز دیدم بعضی جوانها میگویند "ما با اینها کاری نداریم، اینها جزء ارزشهاست، اینها مربوط به انقلابات و فلان است!" ما میخواهیم زندگی کنیم. اگر عدالت نباشد چطور میخواهید زندگی کنید؟ غارت گران میبرند چیزی به شما نمیرسد که بخواهید زندگی کنید؟ باید ۱۸ ساعت کار کنی تا نان بخور و نمیر در بیاوری. اسم این زندگیست؟ عدالت باید باشد که از این ثروت بی نهایت چیزی هم به شما برسد. تا از نحوه اداره کشورها یک سهم در تصمیمگیری را به شما بدهند که شما بتوانی اعمال نظر کنی، تا بعد بتوانی زندگی کنی، وگرنه آش را با جایش میفروشند میرود.
شیطان و حذف عموم مردم از مکانیسم های تعیین سرنوشت به شما بگویم شیطان به دنبال کنار گذاشتن انسانها از حیطه اجتماعی و از اعمال اراده و از حق تعیین سرنوشت و منحصر کردن آن به عده ی قلیلی است، و وقتی یک عده ی قلیلی شد، ظلم، وابستگی، فروش وطن، فروش عزت باب میشود.
بگذارید یک جور دیگر تعبیر کنم، عدالت یعنی چه؟ یعنی اگر کسی به کسی تعدّی کرد، آنهم بتواند عیناً تعدّی کند. اگر یکی توی گوش یکی دیگر زد او هم بتواند بلافاصله آن ضربه را بزند. دست توی جیب این کرد، این هم بتواند دست توی جیب او بکند. آن وقت ظلمی اتفاق می افتد؟
ارتقاء بنیه اقتصادی انسان ها، در بستر عدالت، گامی در جهت آزادی ارتقاء بنیه اقتصادی انسان ها، گام بزرگی در جهت آزادی انسان هاست و این جز با عدالت اتفاق نمی افتد. اگر ثروت طبیعی را درست تقسیم نکنی، همیشه فقیر وجود دارد. اگر فقیر وجود داشته باشد، آنگاه انسانیّت، آزادی، رشد و کمال معنا ندارد، توانایی مشارکت در امور اجتماعی وجود ندارد. آن وقت امکان مقابله با دست اندازان حقوق عمومی وجود ندارد. در آن صورت عزّتی نیست. عدالت لازم است. اگر عدالت نباشد، انسان شکوفا نمیشود؛ رشد نمیکند؛ هیچ ارزشی متولد نمی شود، عدالت، آزادی بخش است؛ عدالت، محبت آفرین است، عدالت، امنیّت آفرین است.
عدالت امنیت آور است بهجای اینکه صدها میلیارد، دو هزار میلیارد در سال در دنیا خرج تسلیحات کنند، عدالت را پیاده کنند، خود امنیّت میآید و نیاز به اسلحه وجود ندارد. نیاز به سختگیری وجود ندارد. نوع جنگها و ناامنیها زاییدهی بیعدالتی است که خود بیعدالتیها زاییدهی استکبار و خودبرتربینیِ یک عدهی خاصی است و عمل شیطانی است. ظلم، عمل شیطانی است؛ بیعدالتی، عمل شیطانی است؛ تبعیض، عمل شیطانی است. وقتی ثروت توزیع ناعادلانه دارد، یک عدّه برای خودشان بیشتر برمیدارند، پارتی بازی، و همه گونه مفاسد شکل میگیرد. ساختارهایی ناعادلانه شکل می گیرد.
عدالت به قدری ارزش دارد که اولیاء الهی فدایی آن هستند عدالت، مقوّم آزادی است، یعنی مقوّم انسانیّت انسانهاست. آنقدر ارزش دارد که جانهای بزرگی مثل امام علی علیهالسلام در راهش قربانی میشوند و قهرمانان بزرگی در راه عدالت که در واقع در راه آزادی است، فدا شدند و فدا خواهند شد.
عدالت مقول های عینی و عملی است نه مَدرسی و آکادمیک عدالت بسیار مهم است و یک امر مباحث هایِ مدرس های و آکادمیک نیست. یک امر عینی در زندگی اجتماعی است. حکومت منهای عدالت، طاغوت است؛ حکومت منهای عدالت، سلطه ی شیطان است و همینجا شیطان می آید و یک جایگزین کاذب میگذارد.
شبهه تقابل عدالت و آزادی میگویند عدالت اگر بیاید مقابل آزادی است. چطور مقابل آزادی است؟ عدالت مقوّم آزادی است، خالق آزادی است؛ پشتیبان آزادی است. مثالش را زدم. اگر عدالت وجود نداشته باشد، توانایی در سطح جامعه وجود ندارد، اگر توانایی هم وجود نداشته باشد، آزادی معنا ندارد. عدالت، انسانها را قدرتمند میکند. وقتی قدرتمندتر شدند، آزادتر میشوند.
جرم انگاری طرح ارزش ها در سیاسیون البته در کشور ما وقتی ارزش ها را مطرح میکنی، همه ی سیاسیون میگویند منحرف شدی. انقلاب کردیم برای همین ارزش ها؛ آزادی، عدالت، کرامت انسانی، حقیقت رشد کمال انسانی، برای ظهور انسانها و «انسان کامل». آزادی و عدالت باید سکّه ی رایج باشد. باید آنقدر ارزش عدالت در جامعه برجسته باشد که کسی جرأت نکند به اندازهی سر سوزنی تبعیض اعمال کند و بی عدالتی کند.
عدالت؟ یا رشد اقتصادی؟ میگویند وقتی بیعدالتی هست، رشد اقتصادی بهدست میآید. کدام رشد اقتصادی؟ بیعدالتی منجر به فقر میشود. امکان ندارد شما با ظلم و بیعدالتی، شکوفایی علمی و اقتصادی درست کنید. ما ضدّ این هستیم. اگر هم جوامعی شکوفایی اقتصادی پیدا کردهاند، بدانید به نسبتی عدالت را رعایت کردهاند. اگر انسانهایشان به لحاظ انسانی رشد کردهاند، مقداری عدالت را رعایت کردهاند. آزادی انسانها را محترم شمرده اند. این دو تا – آزادی و عدالت- دو بال هستند که مقوّم هم هستند. آزادی و عدالت نباشد، اصلاً بقیه ی بحث ها موضوعیّت ندارد.
استکبار و خود برتر بینی ریشه بی عدالتی و آن هم ریشه ی همه مشکلات دیگر ۶۰ سال است داریم در مورد نقدینگی بحث میکنیم. این ساختار اداری، این نقدینگی، این فقر، همه اش محصول خود برتر بینیِ یک عدّه، محدود کردن آزادی مردم و رفتار ناعادلانه است. اینها را باید درست کنیم. اینها ریشه است که همه ی این ها به نوع نگاه به انسان برمیگردد. انسانها که راه انسانی و حقیقت انسانی خودشان را گم کردند و فریب شیطان را خوردند، یا خود شیطانند یا شیطان صفت شدند و یا شیطان زده شدند. خیلی راحت تبعیض و بی عدالتی در سیستم اداری کشور ما نهادینه شده است. محصولش تحقیر مردم، له شدن اکثریت جامعه، فساد و غارتگری شده است.
مصادیق و موارد عدالت یک بخش هم عدالت قضایی است. مهم ترینش عدالت در برنامه ریزی، عدالت در توزیع ثروت ملّی، عدالت در توزیع فرصت ها، عدالت در مداخله در تعیین سرنوشت است.
انحصار تعیین سرنوشت، انسداد و ارتجاع ایجاد میکند یک عدّه سرنوشت بقیه را تعیین میکنند، بقیه هم باید بله بگویند و تسلیم باشند. اعتراض هم بکنند، با خشونت مواجه هستند. اینطوری به جایی نمیرسیم. ۵۰۰ سال هم ادامه پیدا کند، مشکلی حل نمیشود، و ارتقایی اتفاق نمی افتد. چون بستر ارتقا، آزادی و عدالت است. وقتی ما از عدالت فاصله بگیریم، انسانیّت کنار میرود و وقتی انسانیّت کنار برود، چه می ماند؟ هیچ چیز. شیطان میشود. شیطان چند هزار سال است عقب گرد میرود. عمل شیطانی نمیتواند ما را ارتقا بدهد.
تحقق همه ارزش های انسانی تابع عدالت و آزادی اند خلاصه بکنم. ارزشهای انسانی، تابع ایندو تا یعنی آزادی و عدالت است. بقیه تابع اینها هستند. انقلاب کردیم که اینها برجسته بشود و امیدوارم که برجسته بشود. ما در مباحث بعدی به فلسفه و نقش حکومتها میپردازیم.