مدیریت ایرانی

ساختار تصمیم گیری (بخش دوم)

ساختار تصمیم گیری (بخش دوم)

آیا ساختار تصمیم گیری کنونی ظرفیت تحقق آرمان‏ های ملی و انقلابی را دارد؟

سؤال این است که این ساختار تصمیم گیری که ما در کشور داریم، به تعبیر دیگر دولت، به‏ معنای عام که همه‏‏‏‏‏‏ ی قوا و نهادها را دربر می‏گیرد، آیا این ظرفیت تحقّق آرمان‏ های انقلاب و آرمان ‏های ملّی ما را دارد؟ قبلا ً اشاره کردم که شما در این ساختار، اصلا ً نمی ‏توانید تصمیمات بزرگ و کلان ملّی بگیرید. تصمیمات، نهایتا ً بخشی ـ محلی و جزئی می‏شوند. هم به‏ خاطر عدم توازن ‏ها و تمرکز اختیارات در یک‏ طرف و تمرکز مسئولیت در طرف دیگر، هم به‏ خاطر شفاف نبودن.

نبود سازوکار های هشدار دهنده نسبت به انحراف از طراحی

هم به‏ خاطر این‏که در این ساختار، نمایندگی اراده ‏‏‏‏‏‏ی مردم، فقط در دو سه جمله تعریف شده است، نه این‏که در ساختار پیش ‏بینی بشود و هشدار‏دهنده‏ هایی موجود باشند که هر کجا اراده‏‏‏‏‏‏ ی مردم نبود، زنگ خطر به صدا دربیاید و بیدارباش بدهد.

تمرکز ثروت و قدرت در ساختار تصمیم گیری و آفات آن

آفت ۱) توسعه رو به فزونی دولت

من میخواهم راجع به همین ساختار، بحث را ادامه بدهم. یک تمرکز ثروت و قدرت در ایران اتفاق افتاده است که در اکثر نقاط دنیا هم هست. تمرکز ثروت و قدرت در دست حاکمیت، یا بهمعنای عام، در دست دولت، تبعات منفی خیلی زیادی دارد. وقتی تمرکز ثروت و قدرت هست، دائماً این دولت بهمعنای عام بزرگتر میشود. بزرگ شدن دولت یعنی چه؟ یعنی هم بهلحاظ دایره‏‏‏‏‏‏ی اختیارات، دایره‏‏‏‏‏‏ی دخالت در امور اجتماعی و زندگی مردم و هم بهلحاظ سازمانی و هزینهای بزرگ میشود.

آفت ۲) بزرگی دولت، یعنی ضعیف‏ تر شدن مردم

وقتی دولت بزرگ می ‏شود، چند اتفاق می ‏افتد؛ هرقدر دولت بزرگ‏تر شود، یعنی مردم کوچک‏تر می‏ شوند. هر چه اختیار دولت بیشتر می‏ شود، اختیار مردم کمتر می‏ شود، یعنی عملا ً مردم از اداره ‏‏‏‏‏‏ی کشور و تصمیم ‏گیری کنار گذاشته می‏ شوند.

آفت ۳) از بین رفتن خلاقیت، نوآوری، روح جمعی و هویت

کار به‏ جایی می‏ رسد که مردم هر فعالیتی که می ‏خواهند انجام بدهند، باید از دولت اجازه بگیرند و در چارچوب ‏هایی که دولت تعیین می‏ کند، باید فعالیت بکنند که این امر باعث می‏ شود خلاقیت، نوآوری، روح جمعی و هویت از بین برود. پول نفت و ثروت در دست دولت است و دائماً خودش را بزرگ می‏ کند و دائماً برای خودش خرج می ‏تراشد.

آفت ۴) بالا رفتن آسیب‏ پذیری اجتماعی در مقابل معارضه‏ های خارجی نتیجه توسعه دولت، نمونه تحریم ‏ها

وقتی کل اداره ‏‏‏‏‏‏ی کشور، فرهنگ، اقتصاد و سیاست دست حکومت می‏ افتد، آسیب‏ پذیری خیلی بالا می ‏رود. یک نمونه‏‏‏‏‏‏ ی آن، تحریم است. کل ثروت نفت در دست دولت است و دولت به‏ جای مردم، هزینه می‏ کند؛ صرف ‏نظر از این‏که با راندمان خیلی پایین هزینه می‏ کند، و صرف‏ نظر از اینکه فساد، زیاد می‏ شود. وقتی تمرکز قدرت و ثروت می‏ آید و مردم کنار می‌روند، فساد زیاد می‌شود. این فسادهایی که هر روز دارد اعلام می ‏شود و هر روز هم رو به تزاید است، ناشی از تمرکز ثروت و قدرت است. که اگر بین مردم توزیع شود، ریشه ‏های فساد از بین می‏ رود. چون تمرکز هست، فساد و دست‏ اندازی هم هست.

صرفنظر از اینها، وقتی دولت بزرگ میشود، هرکس میخواهد فعالیت کند، باید در چارچوبهای تعیینشده‏‏‏‏‏‏ی دولت باشد و این یعنی مردم باز هم کوچک میشوند. مردم کوچک شوند، کشور کوچک میشود. مگر با دولت، اقتصاد را میتوان جلو برد؟ بدتر از همه‏‏‏‏‏‏ی اینها، وقتی نفت در دست دولت است، وقتی اقتصاد در دست دولت است، تحریم که پیش بیاید، کشور قفل میشود. در حالیکه اگر اقتصاد در دست مردم باشد، چهکسی میتواند مردم را تحریم کند؟ الان کل ثروت و نفت در دست دولت است. بیگانگان میآیند تحریم میکنند، درآمد دولت کاهش پیدا می‌کند، در نتیجه دولت برای جبران این کاهش درآمد و تأمین هزینه ‏های سرسام‏ آوری که دارد، مجبور می‏ شود از بانک مرکزی استقراض کند. مثلا ً ۱۵۰ هزار میلیارد تومان عدم تحقق درآمد دارد، برای جبران آن، از بانک مرکزی می ‏گیرد؛ پولی که از بانک مرکزی می‏ گیرد، هشت برابر، اثر منفی در اقتصاد دارد. یعنی دولت ۱۵۰ هزار میلیارد تومان تحریم شده، اما آن بلایی که سر مردم می‏ آید، ۱۵۰ هزار میلیارد تومان، ضرب‏در ۸ است. یعنی آثار تخریبی آن ۸ برابر روی مردم می ‏آید. در حالی ‏که اگر نفت در دست مردم بود، تحریم نمی شد. مگر می‏ شود مردم را تحریم کرد؟ کدام قدرتی در دنیا جرأت دارد حتی بگوید که من می‌خواهم مردم را تحریم کنم؟ ولی دولت را تحریم می‏ کنند. این هم از تبعات آن است. تمرکز کل ثروت در دست دولت است، تحریم می‏ کنند، کشور می‏ خوابد. تحریم می‌کنند، بودجه می‏ خوابد. تحریم می ‏کنند، فشارها چندبرابر به مردم منتقل می‏ شود.

آفت ۵) دولت فربه؛ بستر رانت ‏خواری

این توسعه‏‏‏‏‏‏ ی دولت، باعث شده که دولت بخواهد بر تمام فعالیّت‌های مردم نظارتِ پیشینی کند. یعنی هرکس هرکاری که می‏ خواهد بکند، قبلا ً باید به‏ نوعی گزینش شود. نه توسط یک نهاد، بلکه بسته به نوع کار، ۱۳ نهاد، ۱۵ نهاد و .... این‏که باید از جاهای مختلف مجوز بگیرند، یعنی در واقع دارند گزینش می‏ شوند. رانت‏ خواری از کجا پیدا می‌شود؟ در همین سیر گرفتن مجوزها، در سیر تخصیص منابع و در سیر ِ دادن فرصت‏ ها پیدا می‏ شود.

اجازه بدهید یک نمونه مثال بزنم. مردمی که می‌خواهند کالا وارد کنند، باید بروند از یک جایی اجازه بگیرند که چقدر کالا از این نوع خاص میتوانند وارد کنند؟ به یکسری افراد به یک میزانی اجازه میدهند. بزرگترین رانت، اینجا ایجاد میشود. یکعدّه میروند این مجوز را میگیرند و یک عدّه‏‏‏‏‏‏ی دیگر، دستشان نمیآید. یک ضرر بزرگتر هم این است که فردی که مجوز گرفته است، هر کالایی که وارد کرد، مجبوریم استفاده کنیم؛ به هر قیمتی عرضه کرد، مجبوریم مصرف کنیم؛ چون رقیب دیگری وجود ندارد. مثلاً می‌گویند ما یک میلیون تن برنج لازم داریم؛ به پنج نفر میگویند وارد کنید. هر برنجی با هر قیمتی که آن‌ها آوردند، مردم باید مصرف کنند، چارهای ندارند. درحالی‌که اگر واردات برنج آزاد باشد، هرکسی میخواهد، وارد میکند. اگر برنج خوب نباشد، مردم نمی‏ خرند؛ قیمت بالا بدهد، مردم نمی ‏خرند. فرد دیگری با قیمت پایین ‏تر و جنس بهتر وارد می‏ کند و مردم از او می‏ خرند.

اما آن تمرکز باعث می ‏شود که به یک تعداد خاصی بگویند وارد کنید. چه کسی گفته دولت باید بگوید چه کسی برنج وارد کند؟ تا این را می‏ گوییم، می‏ گویند فساد می‏ شود! درحالی که همین الان فساد شده است؛ اتفاقاً فساد همین است. دولت باید استانداردها را اعلام کند و در گمرک اعمال شود. هرکس که می‌خواهد، وارد کند. به مردم بگویید استاندارد این است؛ هرکس رعایت نکرد، با او برخورد می‏شود. هیچ‏کس حاضر نیست پولش را در جایی بریزد که وقتی جنس آورد، مشتری نداشته باشد مگر آن‏ که به ‏خاطر کنترل‏ های پیشینیِ دولت و محدودیّت ‏ها و تصمیم ‏گیری‏ های دولت به‏ جای مردم، مشتریانش تضمینی باشد. می‌گوید یک میلیون تن برنج لازم داریم، من هم همان را دارم وارد می‏ کنم، بیشتر از آن هم برنجی وجود ندارد که مردم بخواهند بخرند، مجبورند مال مرا بخرند.

آفت ۶) کنترل‌ها و مجوّزهای دست‏ و پاگیر؛ مانع فعالیت اقتصادی

شما می‏ خواهید فعالیّت اقتصادی کنید، می‏ خواهید یک کارخانه بزنید، جای آن را دولت تعیین می ‏کند و مجوّز را دولت می ‏دهد. یک زمانی بود که موافقت اصولی، خرید و فروش می‏شد که خود این یک رانت عظیم بود. دولت باید زمین‏ ها را معین کند و بگوید مثلا ً در این ۵۰۰ نقطه می‏ توان کارخانه‏‏‏‏‏‏ ی فولاد زد، هرکس می‏ خواهد، برود یک یادداشت به فرمانداری بدهد و شروع به‏ کار کند، قیمت زمین هم اینقدر است، ۲۰ ساله یا ۵۰ ساله هم بدهد، اجاره بدهد، پنج‏ ساله هم باید آنجا را راه بیندازد وگرنه آن را از تو می‏ گیریم. استاندارد کارخانه فولاد هم این است که از کارخانه‏‏‏‏‏‏ ی فولاد قبلی باید این قدر فاصله داشته باشد، از شهر و جاهای دیگر این قدر فاصله داشته باشد، شرایط محیط زیستی این است و همه را اعلام کند و بعد بگوید برو انجام بده ولی اگر انجام ندادی، تخلف کرده‏ ای. اما تمام این چیزهایی که من اسم بردم الان باید قبلا ً مجوز بگیرند. میگویند ما ۴۰ میلیون فولاد بیشتر نمی‌خواهیم، هشتاد نفر بروند هشتاد تا پانصدتایی راه بیندازند. اگر هشتاد و یک اُمین نفر آمد، به او نمیدهیم! این رانت و فساد بهوجود می‌آورد. در حالیکه باید هرکس می‏ خواهد برود بزند، اگر در داخل مشتری نبود، بتواند صادر کند. مواد اوّلیه نبود، از خارج وارد کند. مواد اوّلیه هم همین طور است، دولت سهمیه بدهد.

آفت ۷) حمایت از رانت و فساد به اسم حمایت از تولید

دولت همه‏‏‏‏‏‏ ی امور مردم را در دست گرفته است. یک مدرسه بخواهیم بسازیم، کنترل می‏ کند. در این کنترل کردن، فساد و اتلاف منابع است. خودرو می‌خواهیم وارد کنیم، دولت باید نظارت و کنترل کند. یعنی دولت مردم را به استفاده از خودروی خاص مجبور می‏ کند. دولت به ‏نام حمایت از تولید داخل، پدر ملّت را در آورده است. یک عوارض گمرکی سنگین روی کالای وارداتی مشابه می‏ کشد. در واقع یک فرجه ‏ای می‏ دهد که با کیفیّت پایین، جنس گران در داخل فروخته شود و مردم مجبور شوند این را مصرف کنند. بعد دائم می ‏آیند دستورالعمل می ‏دهند که آقا کیفیّت را بالا ببرید! مگر با نصیحت، کیفیّت بالا می‏ رود؟ کیفیّت، در رقابت است. شما مردم را مجبور می ‏کنید جنس بنجل را با قیمت بالا بخرند و بعد به آن جنس‏ بنجل ‏ساز، توصیه می ‏کنید که جنست را درست کن! همین ‏ها باعث می‌شود همیشه رشد اقتصادی و کیفیت کار ما پایین باشد. برای این‏که دولت برای یک ‏عده، سودهای مفت درست می‏ کند، اما ظاهر آن، حمایت از تولید است و این یک دروغ بزرگ است! این روش حمایت از رانت و فساد است. چرا دولت باید این‏قدر بزرگ باشد که در همه ‏‏‏‏‏‏ی امور دخالت کند؟

حدّ مداخله دولت کجاست ؟

حدّ دولت کجاست؟ حدّ دولت، معرفی استانداردها و ضوابط است؛ مطالعات و طراحی ‏های کلان ملّی است؛ برداشتن موانع و تبعیض ‏هاست؛ مراقبت از اجرای عدالت است؛ ایجاد امنیّت است که مردم بتوانند از حقوق‏شان استفاده کنند.

آفت ۸) به جای مردم نشستن دولت، استعدادهای مردم را پایین می‏ آورد

 نه این‏که جای مردم بنشیند و تصمیم بگیرد. این باعث فساد می شود. یعنی ۸۰ میلیون نفر را کنار گذاشتیم و دو نسل که بگذرد، استعدادهای مردم پایین می‏ آید. مردم از لحاظ انسانی، مدیریّتی و اراده کردن، به‏ شدّت ضعیف می‌شوند و بعد کشور آسیب‏ های بزرگ‏تری را خواهد دید.

هزینه‏‏‏‏‏‏ی دولت بالاست. ۸۵ درصد اقتصاد در دست دولت است. دیگر جایی برای مردم باقی نمیماند.

 

آفت ۹) دولت بزرگ، زوال ارزش های انسانی است

وقتی دولت بزرگ می‌شود و دخالت می‌کند، دیگر بحث از ارزش‏ های انسانی مانند آزادی، انسانیّت، کرامت و عدالت معنا ندارد. چون دست همه جلوی دولت دراز است. کار به جایی می ‏رسد که خود دولت می‏ آید و می‏ گوید ۶۰ میلیون نفر نیازمند کمک معیشتی هستند. کسی که نیازمند و وابسته به دولت است، امکان استقلال از دولت و آزادی در مقابل دولت و تذکر دادن برای عدالت به دولت را ندارد.

آفت ۱۰) سیاست‏ های‏ خسارت ‏بار داخلی و خارجی؛ پیامد نادیده انگاشتن مردم

سیاست خارجی هم همین است. هرجا نظام تصمیم‌گیری، جای مردم نشست و مردم را کنار زد، بدانیم که آنجا تصمیم ملّی به‏ نفع مردم گرفته نمی‏ شود. نمونه‏‏‏‏‏‏ ی آن برجام است که جلوی چشم‏ مان است. پنهان‏ کاری کردند و مردم را کنار زدند. اگر مردم را در جریان می‌گذاشتند، یک ملّت روی صحنه می‏ آمد، دیگر لازم نبود کشور این‏ همه زیر بار تعهّد یک‏ طرفه برود. چرا باید زیر تعهّد برود؟ چون همیشه تمرکز در دست دولت است. پنهان‏ کاری هم می‏ کند، می‏ رود انجام ‏دهد، ولی مردم هنوز نمی‌دانند متن قرارداد چیست! محال است وقتی دولت یک چیزی را از مردم پنهان می‏ کند، به ‏نفع مردم باشد. اگر به‏ نفع مردم بود، پنهان نمی‏ کرد.

آفت ۱۱) در نتیجه بزرگی دولت، معنای امنیت ملی به امنیت طبقه حاکمه تحریف می‏ شود و کارکرد نهادها معکوس می‏ گردد

وقتی دولت خیلی بزرگ می‏ شود، امنیّت کشور را معادل امنیّت خودش می‌گیرد. پایداری کشور را معادل پایداری عناصر خودش در نظر می‌گیرد! به ‏طور طبیعی این‏جا یک طبقه ‏‏‏‏‏‏ی حاکمه ایجاد می‏ شود که امنیّت خودش را جای امنیّت کشور می ‏گذارد. آن ‏وقت کارکرد نهادها معکوس می ‏شود. مثلا ً نهادهای امنیّتی که باید امنیّت کشور را درست کنند تا مردم بتوانند از آزادی، فرصت رشد و خلاقیّت و فرصت حق تعیین سرنوشت ‏شان استفاده کنند، این معکوس می‏ شود. یعنی نهادهای امنیّتی، مسئول حفظ امنیّت طبقه ‏‏‏‏‏‏ی حاکم در برابر مردم می‏ شوند و فضا را امنیّتی می ‏کنند. در نتیجه آزادی، حق تعیین سرنوشت، ارزش ‏های انسانی و هویّت، آسیب می ‏بیند و کارکردها معکوس می‏ شود. چون دولت آنقدر بزرگ شده که اصل می ‏شود.

سوء استفاده از سخن امام خمینی (ره) برای توجیه جاگذاری قالب به جای محتوا

از یک جمله‏‏‏‏‏‏ ی امام هم سوءاستفاده می‌شود که امام فرمودند: "حفظ نظام از اوجب واجبات است". حالا خود امام گفته است که منظور، حفظ محتوای نظام است؛ یعنی باید کارکردهای نظام برای مردم و عدالت و آرمان‏ ها باشد، نه قالب نظام. ولی قالب را جای محتوی گذاشته ‏اند.

دولت به جای حفظ کشور، حافظ خود شده است

 خود دولت به‏ جای حفظ ملّت و کشور، مسئول حفظ خودش شده است و برای این دارد هزینه می‌کند! این‌ها تبعات سنگین اجتماعی دارد. ملّت را سرخورده می‏ کند، ملّت را از سیستم جدا می‏ کند، کما اینکه این کار را کرده است. نارضایتی‏ های وسیعی ایجاد می ‏کند، کما اینکه کرده است. و دولت در مقابل فشارهای بین ‏المللی، تنها می‏ ماند. حالا هرچقدر توانست در ۸ یا در ۱۰ ضرب می‏ کند و روی سر ملّت خراب می‏ کند. ولی نمی ‏تواند مانع ورود فشارها شود.

آفت ۱۲) ضعیف شدن کشور در نتیجه کنار رفتن مردم از صحنه امور اقتصادی، سیاسی و اجتماعی

وقتی مردم از صحنه کنار رفتند، وقتی مردم در اقتصاد تصمیم‏ گیر نیستند، آیا در سیاست می‏ توانند تصمیم‏ گیر باشند؟ وقتی مردم ضعیف هستند، اقتدار ملّی و قدرت ملّی تولید می‏ شود؟ نمی‌شود! وقتی ملّت ضعیف می‏ شود، کشور هم ضعیف می‏ شود و بعد دائم باید امتیاز بدهند و مسایل هم حل نمی‏ شود. چقدر نهاد درست شده است! نیروهای مسلّح هم در اقتصاد هستند و هم اسلحه و قدرت دارند، دیگر جایی برای مردم باقی نمی‏ ماند. چه کسی می ‏تواند جلوی فساد را بگیرد؟

محدوده‏ ی دولت تا کجاست؟

برگردیم به حدّ دولت! وقتی دولت، نامحدود و بزرگ میشود، وقتی در همه‏‏‏‏‏‏ی امور دخالت میکند و دایره‏‏‏‏‏‏ی اختیاراتش وسیع میشود، بههمان نسبت، مردم محدود میشوند و بههمان نسبت کشور ضعیف میشود. چرا؟ چون وقتی مردم ضعیف میشوند، آرمانها آسیب میبیند، فرهنگ ملّی آسیب می‌بیند. وقتی همهچیز بهدست دولت میافتد، رشوهگیری باب میشود و ادبیات دوگانه شکل میگیرد. الان در کشور، ادبیات دوگانه وجود دارد. مقامات مسئول، در مقابل مردم، یکجور حرف میزنند و بین خودشان جور دیگری حرف میزنند. این خیلی بد است. فرهنگ عمومی دارد آسیب میبیند.

آفت ۱۳) مضطر شدن انسان‏ ها به ادبیات و رویکرد دوگانه – تضمین بنجل‏ ها

بسیاری از افراد برای این‏که کارشان انجام شود، مجبورند اطلاعات غلط بدهند! مجبور هستند، چرا؟ چون کنترل است، رانت است، محدودیّت است. چون یک ‏عده دائماً جای مردم نشسته‏ اند و دارند تصمیم می‏ گیرند. یک تاجر باید رشد کند، ارزیابی کند که اگر این کالا را وارد کند، می ‏خرند یا نمی ‏خرند؟ حالا این تاجر به حکومت وصل شده است، می‏ رود یک کالای بنجل وارد می کند و جوری وارد می‏ کند که بقیه محدود می‏ شوند و مردم مجبورند استفاده کنند؛ خیالش هم راحت است؛ چرا باید تلاش کند جنس بهتر و ارزان‏ تر و باکیفیّت‏ تری بیاورد؟ تولید داخل هم همینطور است. چهل‏ سال است که به ‏نام حمایت از تولید ملّی دارند از پول ملّت به تولید می‏دهند. رها کنید و اجازه بدهید. این‏ها خودشان بلدند روی پای خودشان بایستند. این حمایت سنگین، در دنیا در حد نیم‏ درصد، یک‏درصد و پنج‏ درصد است. حالا ما ۳۰ درصد، ۵۰ درصد، ۸۰ درصد حمایت می‏ کنیم و اینها هم می ‏روند لابی می ‏کنند. تا می‏ خواهی یک‏جا فشار بیاوری که کیفیّت را بالا ببرند یا رقیب برایشان بیاوریم، می ‏روند از یک جای دیگر مجوز می ‏گیرند؛ چون نظام تصمیم‏ گیری یکپارچه نیست. بارها شده است که می‏ خواستند خودروسازان را کنترل کنند تا کیفیّت بالا برود و قیمت پایین بیاید، اما آنها سریع می‏رفتند به ‏طرف مجلس، از آنجا هم سر و صدا بلند می‏شد و یک چیزی تصویب می‏ کردند. یا می ‏رفتند یک نهاد موازی دیگر.

خلاصه سخن

عرضم را خلاصه کنم؛ دولت باید بیاید در سطح راهبرد، هدایت، تعریف استاندارد، برقراری امنیّت و مواظبت از اجرای عدالت بنشیند. مطلقاً در کار اجرا و تصدیگری نباید باشد. تمرکز ثروت در دولت باید کلاً از بین برود. کل ثروت کشور مال همه‏‏‏‏‏‏ی مردم است. دولت فقط باید با مالیات اداره بشود و هر مورد تصمیم بزرگ را باید با مردم مشورت کند، نظر مردم را بخواهد. یعنی هر پروژهای که میخواهد اجرا کند، باید نظر مردم را بخواهد. اگر مردم اجازه دادند، انجام دهد. نه اینکه مختار باشد هرقدر می‏خواهد از مردم بگیرد و ثروت کشور را هم هرقدر بخواهد نقد و مصرف کند. من امیدوارم که در بحثهای بعدی به گستره‏‏‏‏‏‏ی تأثیرات این نوع نظام تصمیمگیری و اداره‏‏‏‏‏‏ی کشور بپردازیم که آیا بر روی هویّت ملّی ما تأثیر دارد؟ روی کارکرد و توانمندی‌های ملّت ایران تأثیر دارد یا خیر؟

 

منبع : کتاب نظریه مدیریت
{{ message_need_to_login }}
{{language.message_not_empty}}
{{count_of_comments}} 
{{massage_and_class_chat.message}}
{{massage_and_class_tariff.message}}