همایش فعالین نهضت به سوی بهار
متن کامل سخنان دکتر احمدی نژاد در همایش سراسری جمعی از فعالان سیاسی و فرهنگی استانها
پنجشنبه 2 تیرماه 1401
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم عجل لولیک الفرج و العافیه و النصر و اجعلنا من خیر انصاره و اعوانه و المستشهدین بین یدیه
خیلی خوش آمدید، صفا آوردید.
لازم است اشاره ای به سوم تیر داشته باشیم، واقعیت این است که در سال ۸۴ یک بار دیگر همه ما یعنی ملت ایران، تجلی اراده خدای متعال را از طریق اراده مردم دیدیم. نه اینکه شخص منتخب موضوعیت دارد، خیر! اتفاقی که افتاد این بود که اراده مردم به صحنه آمد. اراده ای که نزدیک به بیش از ۲۰ سال، عده ای اصرار داشتند آن را در دو قالب کوچکِ کم ظرفیتِ جناحی محدود و محصور کنند. انقلاب شد که اراده مردم، آزاد، جاری و حاکم شود اما هنوز سه چهار سال نگذشته بود، جناح بندی ها آغاز شد و جالب است که هر دو جناح، حافظ این جناح بندی هستند. درست است که مخالف هم هستند اما این مخالفت در سطح پایین تری است، در تقسیم غنایم و پست هاست نه در اصلاح رویکردها، نه اینکه یک جناح سومی پیدا شود یا اینکه بستری برای جاری شدن اراده مردم بشوند.
من همان زمان هم گفتم جنس اینها یکی است، ظاهرشان متضاد است. مبنای کار و دعوای آنها سر قدرت و تقسیم قدرت است نه آرمان های انقلاب. الان دیگر این خیلی واضح شده است. آن زمان هر دو جناح با تمام قوا و تا لحظه آخر مخالفت، ممانعت و کارشکنی کردند تا اراده مردم بروز و ظهور پیدا نکند که البته من در خاطراتم گفته ام و ممکن است یک روزی منتشر بشود که چه گذشت!؟
سال ۸۳ تا انتخابات ۸۴ ، اتفاقات بسیار مهمی افتاد اما بعد از اینکه اراده مردم وارد صحنه شد، هر دو جناح اصرار داشتند یک حرف را بزنند. این طرفی ها بگویند ما او را آوردیم، کار ما بود! آن طرف هم بگوید ببینید چه کار غلطی کردید، بروید توبه کنید، اشتباه کردید! آنها هم بگویند بله! ببخشید، شما درست می گویید، حق دارید! این بازی را تا همین اواخر ادامه دادند!
آقا شما که تا لحظه آخر، حتی من را تهدید به اخراج از کشور کردید! تهدید کردید که اگر بمانی تو را له می کنیم! بعد می گویید ما تو را آوردیم!؟ چرا اینگونه می گویند؟ چون سود هر دو جناح و ماندگاری آنها در این است که کل اراده ملت، در دو جناح خلاصه شود و اینها هم با هم بده بستان کنند!
یادم هست یکی از علمایی که از دنیا رفت (خدا او را رحمت کند)، اوایل سال ۸۵ ، زمانی که بحث ورزشگاه پیش آمد پیغامی برای ما فرستاد. ما گفتیم اجازه بدهید زنان هم به ورزشگاه بروند، چه اشکالی دارد؟ گفتیم جای امنی را درست کنید که مرتب و با احترام خانواده ها بیایند و بنشینند، چه اشکالی دارد؟ ورزش جزو زندگی است، یک چیز لغو و لوکس نیست که عده ای خیال می کنند لغو و لوکس یا چرت و پرت است، خیر! حرف شما چرت و پرت است. من معتقد هستم که ان شاءالله در دوران ظهور، این مسابقات ورزشی، خیلی باشکوه برگزار می شود. المپیک هایی برگزار خواهد شد که همه مردم حضور دارند و با عشق دنبال می کنند. انسان است، نشاط، شادی، حرکت، تلاش، خلاقیت و ابتکار می خواهد که بخش مهمی از آن در ورزش است.
آن زمان که این بحث را مطرح کردیم، سر و صدا شد. یک آقایی که در محکوم کردن، تکفیر کردن و حکم دادن علیه ما خیلی تندروی می کرد، یک نفر را نزد من فرستاد که این فرد هم با من دوست بود، الان هم نماینده مجلس و روحانی هم است. آمد و یک ساعت نشست و صحبت کرد که به من بگوید تصمیم شما غلط است، من هم دفاع می کردم. گفتم کجایش غلط است؟ چه اشکالی دارد؟ از نظر من هیچ اشکالی ندارد که خانم ها به ورزشگاه بروند. حالا استدلال هایی می کرد، من هم پاسخ می دادم که الان نمی خواهم وارد آن شوم. از جانب آن فرد آمده بود به من اعلام خطر کند! من به او گفتم برو به آن آقا بگو من برای شما نگرانم! تعجب کرد که به یک آدم آنچنانی اینگونه می گویم! گفتم بگو برای شما نگرانم! گفت چرا؟ گفتم ببین این انتخابات را خدا مدیریت کرد. اگر کسی در ذهنش بیاید که او این کار را کرده، خدا یک جا حالش را می گیرد و نشان می دهد که او کاره ای نبوده است و بعد هم دیدیم که خدا بارها این را نشان داد. آنهایی که ادعا کرده بودند، نتوانستند نه تنها مشابهش را بلکه یک دهم آن را تکرار کنند.
من این را تاکید می کنم که سال ۸۴ ، فارغ از منتخب، یک بار دیگر تجلی اراده مردم بود. ساده نگیریم که قدرت های فاسد جهانی، قبل از اینکه ما کار را شروع کنیم، حملات را آغاز کردند. نه اینکه احمدی نژاد موضوعیت داشت، آنها می خواستند به مردم بگویند اگر می خواهید اراده تان را حاکم کنید ما اجازه نخواهیم داد. در طول ۸ سال هم که آن دو جناح و همه اربابانشان تا الان بوده اند./ ۱
اما می خواهم بشارت بدهم که به فضل الهی امروز بیداری، آگاهی و اراده ورزی بسرعت در حال گسترش است. یعنی اگر شما به دورترین نقطه ایران بروید تا قلب تهران، در هر قشری که وارد شوید، می بینید که باورها و ذهنیت ها کاملا دگرگون شده است. آن زمان می خواستند این باور را جا بیندازند که شما کاره ای نیستید، بیایید یک رای بدهید و بروید، همه چیز ما هستیم. یک عده، دو جناح، چند نفر! اما الان تک تک مردم باور قطعی و عمیق دارند که "من هستم" "خودم هستم" "ما هستیم" ما سهم داریم و مالک هستیم، ما باید تعیین کنیم.
این حرف هایی که می زنند و می گویند مردم بی دین شده اند و ... همه اش به این نقطه برمی گردد. مردم نه بی دین شده اند، نه چیز دیگری شده اند. مردم چند هزار سال دیندار بودند و هیچکدام از ماها نبودیم، این مقامات هم نبودند! بعدها هم مردم دیندار خواهند ماند و امثال بنده نخواهیم بود. اینها منحرف کردن اذهان از اصل مسئله است. نمی خواهند قبول کنند. کلید آن اول در انقلاب زده شد و بعد در سال ۸۴ .
همه ما داریم در این جامعه زندگی می کنیم. منظور من از جامعه فقط ایران نیست. ما هم در ایرانیم و هم در جهانیم. همزمان در هر دو هستیم و خیلی زود همه اش یکی خواهد شد. واقعیت این است که احساسمان این نیست که روند، روند درستی است، اشکالات زیاد است. یک انسان عاقل در مواجهه با اشکالات و مشکلات چه کاری می کند؟ عقل می گوید برو بررسی و ریشه یابی کن، علت ها را بشناس و برطرف کن. اگر جایی اشتباه کردی، اشتباهت را جبران کن. تصمیم غلط گرفتی، تصمیمت را اصلاح کن. با کسی دعوا نداریم. اگر کسانی ادعا می کنند در کشور و جهان مطلقا اشکال و مشکلی وجود ندارد، لابد در کره ماه زندگی می کنند. همین الان اگر ما یک تخته سفید یا سیاهی بگذاریم و به دوستان بگوییم مشکلات و اشکالات را بگویید، فهرست آن چندتایی می شود؟ ما نمی خواهیم به آنها بپردازیم اما چکار می خواهیم بکنیم؟
عزیزان من؛ اولا همه در جامعه هستیم، جامعه هم مال همه است. هیچ گروه و جناحی در هر جایگاهی که باشد، نمی تواند بگوید عرصه اجتماعی مال من است، من مالک هستم و بقیه هیچ کاره اند. چون همه حق داریم، همه در یک کشتی نشسته ایم. از کاپیتان کشتی بگیرید تا کسیکه خدمات می دهد و تا سرنشینان کشتی. همه هستند، همه مالک هستند، مال همه است.
یک مطلبی را می خواهم اینجا بگویم که ممکن است تاکید و تکرار مجدد باشد ولی بسیار مهم است. رویکرد یک انسان بهاری در مواجهه با مسائل اجتماعی چیست؟ الان در علوم و ادبیات سیاسی و در سازماندهی سیاسی در جهان، هدف از هر نوع فعالیت اجتماعی، کسب قدرت است، این را تئوریزه می کنند. حالا آنهایی که خیلی خوب تئوریزه می کنند می گویند تا قدرت نداشته باشی نمی توانی کاری انجام بدهی اما یک مدت که گذشت خود قدرت و کسب قدرت، هدف می شود. ببینید در دنیا برای جذب افکار عمومی و جذب رای، چه طراحی هایی برای تبلیغات کرده اند! چه کلک ها و ترفندهایی که بکار نمی گیرند! صدها واحد درسی شده است. شرکت درست می کنند که کارش همین است؛ برای جذب رای کلک بزند! چرا؟ چون هدف کسب قدرت است.
متاسفانه بعد از انقلاب هم در فضای سیاسی ما، کسب قدرت جای آرمانگرایی را گرفت. رئیس جمهور قبل از ما، نه با واسطه، بلکه به خود من گفت که ما نیامدیم در انتخابات برنده بشویم، ما می خواستیم جایگاه محکمتری در فضای سیاسی کشور داشته باشیم. به همین دلیل هیچ برنامه ای نداشتند. بنظرم ایشان خیلی صادقانه صحبت کرد. هدف قدرت است. این دعواها، تخریب ها، بداخلاقی ها، کشتارها، ترورها و جنگ ها برای کسب قدرت است. جنگ برای چیست؟ یک عده می خواهند دایره قدرت خودشان را توسعه بدهند، غیر از این است؟ من اینجا درباره دفاع بحث نمی کنم، دفاع یک امر عقلانی است، به شما هجمه شده، شما باید دفاع کنید. اگر دفاع نکنید معیوب هستید. اما حمله برای چیست؟ اینهمه ارتش های دنیا برای چیست؟ اینهمه دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی برای چیست؟ هزاران میلیارد دلار در سال دارند خرج می کنند برای چه؟ برای کسب قدرت، بسط قدرت و تثبیت قدرت و همه اینها ضد انسان، ضد انسان و ضد انسان است.
ما به عنوان بچه های بهاری، در مواجهه با نظامات اجتماعی و جامعه یا با هر فردی، رویکردمان چیست؟ یک کلمه بیشتر نیست. ما در فعالیت های اجتماعی مان فقط و فقط به دنبال اصلاح هستیم. دنبال بسط دوستی، برادری، همدلی و همزیستی هستیم. ما می خواهیم اصلاح کنیم. نه دنبال انتقام، نه دنبال برتری جویی و نه دنبال تسلط بر دیگران هستیم. اینها بسیار مهم است، این ها مرزبندی است، اینهاست که رفتار و مواضع ما را شکل می دهد. اشکالاتی هست، می خواهیم اصلاح کنیم، دعوایی هم با کسی نداریم./ ۲
حالا که می خواهیم اصلاح کنیم، یک سلسله شرایط لازم و ضروری و یکسری شروط کافی نیاز دارد. اول شرط ضروری این است که با همه وجود، عاشق باشیم. عشق به انسانها داشته باشیم. مهمترین ویژگی یک انسان بهاری این است که دلش مالامال از عشق و رحمت نسبت به انسان ها حتی به مخالفین و دشمنانش است، این کلیدی است. اصلا هر نوع اصلاح حقیقی و پایدار، بر اساس عشق شکل می گیرد. خیال نکنیم که می رویم مناسباتی را عوض می کنیم، پیچ و مهره ها را سفت یا شل می کنیم و اصلاح اتفاق افتاده است، خیر! پایه اصلاح، اصلاح روح و جان و اندیشه انسان هاست و این اصلاح جز با عشق نمی شود، یک شرط لازم است، نباشد، بقیه اش شوخی و فریب است. کسی که عشق به انسان ها ندارد ولی می گوید برایشان عدالت و آزادی و کرامت و رفاه می خواهم، دروغ گفته است.
شرط لازم دوم؛ احترام است. به همه باید احترام بگذاریم. محال است شما به کسی احترام نگذارید و بتوانید اثر مثبتی روی او داشته باشید. به همه حتی به دشمنان احترام بگذاریم. یک زمان دشمن حمله می کند و هجوم می آورد و می خواهد روحیه ملت را بشکند، شما هم باید یکجا بادش را خالی کنید اما ابتدا به ساکن، احترام است. پایه، احترام است. اما شرایط کافی! باید ریشه یابی کنیم که چرا به اینجا رسیدیم؟ چرا این مشکلات در دنیا هست؟ تا ندانیم چرا هست، نمی توانیم اصلاح کنیم. اشکال از ساختارهاست؟ اشکال از رفتارهاست؟ اشکال از باورهاست؟ اشکال از سیاست ها و رویکردهاست؟ از هرکدام چقدر؟ کجا؟ باید ریشه یابی و بعد هم برنامه جایگزین داشته باشیم. آقا وضع اقتصاد اشکال دارد. این ۵ اشکال وجود دارد. چکار کنیم؟ این برنامه را اجرا کنید. بلافاصله باید جایش یک برنامه بدهیم والّا رویکرد، کسب قدرت می شود. تخریب دیگران برای کسب قدرت! ما اصلا اینگونه نیستیم. آقا اینجای دنیا و اینجای مملکت اشکال دارد، چرا؟ به این دلایل. خب چکار کنیم؟ این کارها را انجام بدهیم. بلافاصله باید جایگزین معرفی کنیم.
بنظر من امروز یکی از مهمترین کارها، ارائه برنامه جایگزین و برنامه اصلاحی است والّا به اندازه کافی انتقاد هست، بیان اشکال هست الی ماشاالله، همه جا. مردم از صبح تا شب دارند می گویند. با این مشکل حل می شود؟ خیر. شما چکار باید بکنید؟ شما هم باید اینها را تکرار کنید؟ اشکال ندارد تکرار کنید اما با این، مسئله حل نمی شود.
من معتقد هستم امروز با این شرایط، مهمترین ماموریت عزیزان بهاری این است که یک برنامه بهبود وضع کشور و برنامه اصلاح امور کشور را روی میز بگذارند. اگر بنا باشد به یک برنامه درست عمل بشود و نتیجه بدهد، باید عموم مردم یک فهم قابل توجهی از آن داشته باشند والّا شیاطین می آیند و آن را تخریب می کنند. در همین قضیه هدفمندی که دوستان اشاره کردند، چند هزار ساعت با مردم صحبت شد و جا افتاد. به همین دلیل بود که هزاران توپ و خمپاره توی سرش زدند، سنگین ترین هجمه ها و تخریب ها را علیه آن بکار بردند اما هنوز نتوانستند فلسفه آن را بهم بزنند چون مردم مطلب را گرفتند و پای آن ایستادند.
باید برنامه ای ارائه بدهیم که اولا این برنامه جامع و ناظر به شرایط امروز باشد. برای ۴۰ سال قبل برنامه ندهیم! خیلی از این دوستان حرف هایی که می زنند، حرف های ۶۰ ساله است. برخی خیال می کنند قبل از انقلاب هیچ مشکلی نبوده است، چرا ادامه همان آمده است. من در ۱۹ بهمن سال گذشته گفتم که مهمترین خطای بعد از انقلاب این بود که رویکردهای اصلی قبل از انقلاب، یعنی تمرکز ثروت و قدرت، با سرعت بیشتری عینا ادامه پیدا کرد. ریشه آنجاست. باید ناظر بر امروز باشد و مسائل امروز را حل کند والّا حرفی که ۶۰ سال زدند و آبی از آن گرم نشده و دوباره همان ها را تکرار کنیم. این که مشکلی را حل نمی کند.
هر برنامه ای را که ما می خواهیم ارائه بدهیم، باید در کل جهان قابل دفاع باشد. برنامه نقطه ای و محلی جواب نمی دهد. همه جای دنیا باید بتوانیم از برنامه خود دفاع کنیم. بر همین اساس، بحث مدیریت ایرانی، چند سال گفتگو، تحقیق و چکش کاری شد. نه اینکه کامل باشد، خیر، نیازمند اصلاح و تکمیل است. اما فعلا یک بحث قابل قبول و قابل ارائه است. بسیار ریشه ای به مشکلات پرداخته است. ریشه مشکلات کجاست؟ کجاها را باید دستکاری کرد؟ بخش های گوناگون دارد. البته فعلا بخش اول است، بخش دوم و سوم همین طور دارد مباحثه می شود و بعدا ارائه خواهد شد./ ۳
دو سه نکته کوچک راجع به این بگویم و عرضم را تمام بکنم. چرا اسمش را "مدیریت ایرانی" گذاشتیم؟ حالا بعدا بحث می کنیم، بعضی از دوستان هم بحث کردند و آشنا هستند. دوران مدیریت به این معنا که یک عده باید حاکم بر مردم باشند و مردم هم محکوم باشند، تمام شده است. اما بالاخره باید یک اسمی روی آن می گذاشتیم. من ابا دارم از اینکه اسمش را حکمرانی، حکومت داری یا فرمانروایی بگذاریم! همه اینها به اصالت قدرت و تحقیر انسان ها برمی گردد. درست در نقطه مقابل دیدگاه ماست که تک تک انسان ها مهم هستند، تک تک انسان ها مالک هستند و باید فعالیت، نظارت و مشارکت کنند و احساس خودی داشته باشند. اما بالاخره اسمش را مدیریت گذاشتیم که یک مقدار آن را تلطیف کرد. اما چرا " ایرانی" گذاشتیم؟ این مدیریت ایرانی یعنی مربوط به یک جغرافیاست؟ ایران کجاست؟ ایران جغرافیا نیست. ایران هیچگاه در طول تاریخ، صرفا یک جغرافیا نبوده است. ایران یک فرهنگ است، یک فرهنگ انسانی است.
حالا یک عده ای پیدا شده اند که من نمی دانم از کجا آمده اند و در مغزشان چه می گذرد؟ چرا احساس ناراحتی می کنند؟ ما چون گذشته را قیچی کردیم و عامدانه قیچی کردند، یک عده در دنیا میدان دار شدند. الان میدان دار دنیا چه کسانی هستند؟ ۴۰۰ سال است که دارند دنیا را اداره می کنند و در همین ۴۰۰ سال، برده داری، استعمار، جنگ ها، چپاول های گسترده و تروریسم مال آنهاست. همه را خودشان درست کردند اما آنها پرچمدار هستند. زمانی را یادم می آید که در سازمان ملل گفتم شماها دیگر برای ما پُز ندهید! می گویند پیش قاضی و ملق بازی! اولا هیچگاه طی ۷۰۰۰ سال در ایران برده داری نبوده است، جاهای دیگری بوده است. یک مردی به نام کوروش پیدا شد، فرمانی صادر کرد و گفت برده داری از الان ممنوع است! این ضد انسانیت است. شما ۲۲۰۰ سال بعد آمدید، خودتان برده دار بودید، خودتان هم لغو کردید، حالا دارید این را به ما می فروشید! ما نمی گوییم شما این کار را نکنید، می گوییم حداقل دیگران را نفی نکنید، این را ابزار تسلط و برتری بر دیگران قرار ندهید. چون در این ۴۰۰ سال، شما آفریقایی ها را دزدیدید و بردید به بیگاری کشیدید و بعد وسط کار مدل کار را عوض کردید و کنار گذاشتید، حالا باید به ما فخرفروشی کنید و ما باید به شما بدهکار شویم!؟ ما که هیچوقت برده دار و متجاوز نبودیم.
گفتیم ایرانی؛ ایرانی یک فرهنگ انسانی است، فرهنگ چندهزار ساله است. اصلا نه نژادی، نه جغرافیایی و نه حتی دینی به معنای دین عرفی است. ایران نه مال دین زرتشت است، نه مال دین اسلام است، انسانی است. در نتیجه گفتیم "مدیریت ایرانی". این ایرانی به همان جنبه انسانی ــ فرهنگی برمی گردد یعنی نوع نگاه ملت ایران به انسان، جامعه و مناسبات انسانی. الان یک مجموعه ای شده است، دوستان زحمت کشیدند. حالا دارد چاپ می شود و ان شاءالله بیرون می آید.
عزیزان؛ من اینگونه می فهمم و احساس وظیفه می کنم تجربیاتی که در طول سال ها، با هزینه کرد و پشتیبانی ملت، بدست آوردم و سعی کردیم این را در قالب مدیریت ایرانی تدوین کنیم، این تجربیات را منتقل کنیم. معتقد هستم علاوه بر اینکه همه مردم باید اصول آن را داشته باشند تا بتواند اجرا شود، ما حداقل ۵ هزار نفر آدم در کشور می خواهیم که بر مبانی و روش های این مدیریت مسلط باشند که بشود اصلاح کرد والّا کار سخت است. می دانید آمریکایی ها که دارند دنیا را اداره می کنند، از یک طرف تلاش می کنند دیدگاه ها و فرهنگ خودشان را عمومی کنند، از طرف دیگر چندهزار کادر دارند که دقیق همان خط را دنبال می کنند. یعنی یک سفیر آمریکا در شرق آسیا، دقیق می داند برای حفظ سلطه آمریکا چکار کند اما خودمان در جمهوری اسلامی سفرایی می فرستیم که نمی دانند چکار کنند، نمی دانند از چه چیزی باید دفاع کنند! با دو سه جمله سفیر می شوند! بسیاری از کارگزاران کشور واقعا نمی دانند چکار می خواهند بکنند!؟ کجا می خواهند بروند!؟ چه کاری الان باید انجام بشود!؟
برای چند کاری که در کشور اجرا شد، خیلی وقت گذاشته شد تا حداقل کسانیکه در سیستم هستند بفهمند چکار می خواهند بکنند. ما ۳ سال هر هفته برای مسکن جلسه داشتیم، یعنی خود رئیس جمهور شرکت می کرد و بعد ۴ سال که آن را اجرا کردیم، جلسات یک هفته درمیان شد. روزانه از کل کشور گزارش گیری می شد. استانداران هر سه ماه یک بار می آمدند با وزرا و رئیس جمهور ارزیابی و مسیر را اصلاح می کردند. هدفمندی هم همین طور بود. قریب ۴ سال، هر هفته جلسه داشتیم و همین طور سلسله جلسات کارشناسی تا پایین ترین رده های کشور توجیه شدند و برای خود مردم هم هزاران ساعت صحبت شد. خود من به شهرها و روستاها سفر می کردم، وزرا و سخنگو می رفت، استانداران، فرمانداران، بخشداران و مدیران صحبت می کردند./ ۴
امروز مهمترین وظیفه ای که احساس می کنم این است که تجربیات مدون شده، اولا منتشر و برای عموم مردم توضیح داده شود. ثانیا حداقل ۵ هزار نفر باشند که این را خوب بگیرند. ما یک مدلی را برای اداره کشور، حل مشکلات اقتصادی و پیشبرد کشور طراحی کردیم که یک مدل بومی، مستقل، ایرانی، با فرهنگ انسانی و با شرایط بومی ما کاملا همخوانی و قابلیت اجرای کامل دارد. همین را باید ترویج بدهیم. اگر این ترویج شد، کسی دیگر نمی تواند با مبهم گویی و کلی کویی، ذهن ها را این طرف و آن طرف ببرد. هر کس ادعا کرد، می گوییم این یک برنامه است، شما هم برنامه خود را روی میز بگذار، هر برنامه ای دارید بفرمایید.
من معتقد هست که شما باید این کار را بکنید یعنی شما می توانید این کار را بکنید. من به شما عرض کنم که هر نوع اصلاحی، نیازمند اولا تغییر در باورها و ذهن هاست. بله ذهن ها در نفی وضع موجود، کامل جلو آمده است اما اگر جایگزین مناسبی نباشد، تکرار مکررات است، هزینه اضافی است، دستاوردی نخواهیم داشت. از متن باورهای ایرانی، انقلابی، اسلامی و فرهنگی یک چیزی به نام "مدیریت ایرانی" بیرون آمده که هر کس بخواند متوجه می شود، همه اش هم استدلالی است. این را باید به سرعت ترویج کنیم.
به فضل الهی شما این توان را دارید و متاسفم که دیگران این توان را ندارند چون اصلا به این موضوع فکر نمی کنند، وقت نمی گذارند ولی شما وقت گذاشتید و آمدید، بهاری هستید و دل هایتان پر از عشق به انسان هاست و می خواهید خدمتی به جامعه بکنید. شما می توانید. پایه هایش را دارید و ان شاءالله یک دوره، یک تلاش جمعی و یک مقدار تمرکز کنیم، دوره آن را زود می شود تمام کرد.
به فضل الهی، این منسجم ترین و قوی ترین برنامه برای گذار از این دوران و برای اداره مطلوب کشور است. نمی گویم آخر خط است ولی تا الان مطلوب ترین و کاملترین است. کمک بدهیم که ان شاءالله اصلاح، تکمیل و ترویج شود.
از همه شما تشکر می کنم که خیلی حوصله کردید، یک صلوات محمدی عنایت بفرمایید.